چند کلمه در شرح محتوای وب‌سایت...

سلام سینما

اثر پروانه‌ای

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو
اگر به دنبال فیلمی به همین نام می‌گردید به اثر پروانه‌ای (فیلم) مراجعه کنید.

اثر پروانه‌ای نام پدیده‌ای است که به دلیل حساسیت سیستم‌های آشوب‌ناک به شرایط اولیه ایجاد می‌شود. این پدیده به این اشاره می‌کند که تغییری کوچک در یک سیستم آشوب‌ناک چون جو سیارهٔ زمین (مثلاً بال‌زدن پروانه) می‌تواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود.

ایده‌ٔ این‌که پروانه‌ای می‌تواند باعث تغییری آشوبی شود نخستین بار در ۱۹۵۲ در داستان کوتاهی به نام آوای تندر کار ری بردبری مطرح شد. عبارت «اثر پروانه ای» هم در ۱۹۶۱ در پی مقاله‌ای از ادوارد لورنتس به وجود آمد. وی در صد سی و نهمین اجلاس ای‌ای‌ای‌اس در سال ۱۹۷۲ مقاله‌ای با این عنوان ارائه داد که «آیا بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تکزاس شود؟»

لورنتس در پژوهش بر روی مدل ریاضی بسیار ساده‌ای از آب و هوای جو زمین، به معادلهٔ دیفرانسیل غیر قابل حل رسید. وی برای حل این معادله از روش‌های عددی به کمک رایانه بهره جست. او برای این‌که بتواند این کار را در روزهای متوالی انجام دهد، نتیجه آخرین خروجی یک روز را به عنوان شرایط اولیه روز بعد وارد می‌کرد. لورنتس در نهایت مشاهده کرد که نتیجه شبیه‌سازی‌های مختلف با شرایط اولیه یکسان با هم کاملاً متفاوت است. بررسی خروجی چاپ شده رایانه نشان داده که رویال مک‌بی (Royal McBee)، رایانه‌ای که لورنتس از آن استفاده می‌کرد، خروجی را تا ۴ رقم اعشار گرد می‌کند. از آنجایی که محاسبات داخل این رایانه با ۶ رقم اعشار صورت می‌گرفت، از بین رفتن دو رقم آخر باعث چنین تاثیری شده بود. مقدار تغییرات در عمل گردکردن نزدیک به اثر بال‌زدن یک پروانه است. این واقعیت غیرممکن بودن پیش‌بینی آب و هوا در دراز مدت را نشان می‌دهد.

مشاهدات لورنتس باعث پررنگ شدن مبحث نظریه آشوب شد. عبارت عامیانه «اثر پروانه ای» در زبان تخصصی نظریه آشوب، «وابستگی حساس به شرایط اولیه» ترجمه می‌شود.

به غیر از آب و هوا، در سیستمهای پویای دیگر نیز حساسیت به شرایط اولیه به چشم می‌خورد. یک مثال ساده، توپی است که در قله کوهی قرار گرفته. این توپ با ضربه بسیار کمی، بسته به اینکه ضربه از چه جهتی زده شده باشد، می‌تواند به هرکدام از دره‌های اطراف سقوط کند.

فهرست مندرجات

[نهفتن]

[ویرایش] تئوری

اغلب سیستم‌ها در دنیای واقعی طی تکرار یک عملیات مشخص کار می‌کنند. در مثال آب و هوای لورنتس فرایند گرم شدن سطح زمین از طرف خورشید و سرد شدن جو از طریق تابش به فضای بیرون، فرایندی است که مدام تکرار می‌شود. می‌توان نشان داد که در چنین سیستمی بازه‌ای از مقادیر اولیه با عث ایجاد رفتار آشوبناک می‌شود. مثال ساده زیر را در نظر بگیرید:

برای اینکه نتیجه عملکرد سیستم فوق را بتوانیم بهتر درک کنیم از نموداری به این شرح استفاده می کنیم. ابتدا تابع y = x2 + c را رسم کرده و خط y = x را نیز روی آن می کشیم. روی نمودار، مقداری اولیه‌ای برای x0 درنظر می گیریم. مقدار x1 با رسم یک خط عمودی از این عدد تا نمودار y = x2 + c بدست می آید. برای بدست آوردن نقطه بعدی باید مقدار قبلی y را به جای مقدار فعلی x بگذاریم. این کار با رسم یک خط افقی از نقطه برخورد قبلی تا نمودار y = x انجام می‌شود. شکلهای زیر با در نظر گرفتن x0 = 0 و به ترتیب، از راست به چپ، رسم شده اند:

Butterflyeffect orbit1.gif Butterflyeffect orbit2.gif Butterflyeffect orbit3.gif Butterflyeffect orbit4.gif Butterflyeffect orbit5.gif

مشاهده می‌شود که با ایجاد تغییرات جزیی در پارامتر، رفتار سیستم کاملاً تغییر می‌کند. به چنین رفتاری «وابستگی حساس به شرایط اولیه» یا «اثر پروانه ای» می گویند.

اگر مجموعه مقادیری که x در طول عملکرد سیستم به خود می گیرد را نسبت به c رسم کنیم، شکل بدست آمده یک فراکتال (برخال) خواهد بود:

Butterflyeffect fractal1.gif

[ویرایش] تعریف ریاضی

یک سیستم پویا بانقشه تکامل ft وابستگی حساس به شرایط اولیه دارد، اگر نقاط نزدیک به هم با افزایش t از هم جدا شوند. اگر M فضای حالت نقشه ft باشد، می گوییم ft به شرایط اولیه وابستگی حساس نشان می‌دهد وقتی که حداقل یک δ>۰ وجود داشته باشد بطوری که به ازای هر نقطه x∈M و هر همسایگی از N که x را در بر داشته باشد، نقطه‌ای مانند y در همسایگی N موجود بوده و در زمانی مانند τ رابطه برقرار باشد.

در این تعریف نیازی نیست که همه نقاط موجود در یک همسایگی، از نقطه مبنای x جدا باشند.

[ویرایش] در رسانه‌ها

مفهوم از اثر پروانه‌ای از جهاتی برای نوشتن داستان‌هایی درباره سفر زمان جذاب است، فیلم اثر پروانه‌ای ساخت نیولاین سینما کاملاً از این مفهوم در سفر زمان سود جسته است.





فیلم فاخر، همان فیل هوا کردن است ؟!
درباره فیلم فاخر، به بهانه اکران «ملک سلیمان»

سينماي ما- ناصر صفاریان: سرانجام «ملک سلیمان» اکران شد و نمونه سینمای موسوم به « فاخر» به روی پرده آمد. فیلمی با هزینه چند میلیاردی.البته بحث، اصلا بحث پول و بودجه و هزینه نیست. گاه عدد و رقم هزینه ها آن قدر بالاست که در تصور نمی گنجد، ولی حاصل کار چیزی ست که ماندگاریش به آن صرف هزینه می ارزد. درست مثل معادله میان ارزش پول و ارزش کالاست،اصلا هم به ارزش هنری کاری نداریم.ولی وقتی پول بنز آخرین مدل می دهی و پیکان تحویلت می دهند، آن وقت باید به همه چیز شک کنی. هم به جنس، هم به پول و هم به فروشنده.
بحث سینمای فاخر هم درست مثل همین است. نمونه اش همین «ملک سلیمان». آیا این اثر معمولی– با اغماض البته – لایق صفت گران سنگ و پر طمطراق « فاخر » است؟ لفظ فاخر که یاد آور آقای جعفری جلوه، معاون سابق سینمایی است، بیش از هر چیز، یاد آور خود ایشان است. مردی اهل سواد و دانش و کتاب، که در صحبت روزمره اش هم کلمات ادبی و وزین به کار می برد.
حالا او رفته و برخلاف دیگر عنوان ابداعی اش یعنی « سینمای ملی » که از پایه و اساس ریشه کن شد، « سینمای فاخر» ش پا برجا مانده و مورد تایید معاون جدید است. اکنون آن چه بر جا مانده خود عنوان است و معنایی که به ادبیات و فرهنگ لغت مربوط می شود نه به جعفری جلوه، شمقدری یا هر آدم دیگری.
آن چه در زبان فارسی به لفظ « فاخر » مربوط می شود، هر آن چیزی ست که مایه فخر و مباهات باشد و بتوان به آن بالید و افتخار کرد. حالا فیلم های فاخر مان و همین «ملک سلیمان» - که تازه در مقایسه، قابل تحمل است – نسبتی با این معنا در زبان فارسی دارد؟
در زمان معاونت پیشین، شوراهایی در بنیاد فارابی تشکیل شد برای سفارش و نگارش آن چه فیلمنامه های فاخر نام گرفت. مانند اغلب کارها و برنامه های اعلام شده در تمام این سال ها، این یکی هم در حد اعلام اولیه باقی ماند و هیچ گاه از سوی فارابی شنیده نشد برآیند این شوراها چه بوده و اصلا شورایی تشکیل شده یا نه. با این حال، عنوان فاخر و چیزی که فیلم های ساخته شده تداعی می کند، نوعی وزین بودن موضوعی است تا ساختاری.
آن چه در این سال ها دیده ایم و از گفته های مسئولان سینمایی نتیجه گرفته می شود، فیلم فاخر امروزی، همان « فیلم ارزشی » سال های قبل است. تنها عنوان عوض شده، و گرنه هر فیلمی که در انتخاب موضوع مورد تایید و تمجید رسمی باشد و در راستای سیاست های دولت / حکومت باشد، مورد حمایت خاص قرار می گیرد و از پشتیبانی مادی و معنوی بنیاد سینمایی فارابی بهره مند می شود. این، یعنی فیلم فاخر در سینمای امروز ایران.
حمایت بنیاد فارابی، به دلیل تلقی نادرستی که متاسفانه – اغلب – وجود داشته، به جای آن که موجب پیشرفت این گونه فیلم سازی شود، باعث رکود و حتی پسرفت آن شده. تصور مدیریت فارابی و معاونت سینمایی به گونه ای بوده که فیلم هر چه پرخرج تر باشد فاخرتراست.
براساس این نگاه، سینمای فاخر، هر چه به سینمای هالیوودی نزدیک تر باشد و عظیم تر جلوه کند، فاخرتر است. مثلا فیلم « طلا و مس » در رقابت با «ملک سلیمان» مفتخر به دریافت عنوان فاخر نمی شود، چون روایت ساده ای دارد و از الگوهای هالیوودی تماشا گر پسند استفاده نمی کند.
فارغ از بحث جدید بودن عنوان فاخر، می توان با استناد به بحث ها و نظرات مسئولان این را به خوبی درک کرد که – مثلا – در سینمای جنگ هم « دوئل » پر خرج، فاخر است نه « مهاجر » کم خرج. خلاصه این که هر چه تعداد فیل ها بیش تر باشد ، فیلم فخر بیش تری در خود دارد. حتی اگر با نمونه ای مثل «ملک سلیمان» روبه رو باشیم که عملیات فیل هوا کردن و انجام امور فنی و جلوه های ویژه اش هیچ ربطی به سینمای ایران نداشته باشد و متخصصان خارجی با رقم هنگفتی آن را انجام داده باشند.
مشکل اصلی هم این جاست که همه حواس متولیان متوجه همین فیل هوا کردن است و امور اساسی مانند نگارش درست و اجرای درست و انتخاب درست عوامل در این هیاهو گم شده. نتیجه اش هم می شود «ملک سلیمان» که از پس درگیر کردن تماشاگر بر نمی آید و کسی هم به این فکر نمی کند که تماشاگر، همین بخش فیل هوا کردن را در نمونه های خارجی اصل دیده و چیز تازه ای برایش ندارد.
فکرمی کنم بد نیست بخش بسیار بسیار اندکی از بودجه های عظیم فیلم های فاخر، صرف تحقیقی شود درباره مسیر طی شده تا کنون. شاید این گونه بتوان راه را از بیراهه شناخت و آثاری تولید کرد که خودشان فاخر باشند نه عنوان انتسابی شان.

متن كامل اظهارات حسن عباسي در گفت‌وگويي عجيب درباره سينماي ايران
«ملك سليمان» تصوير كامل فتنه است/ «ده» و «درباره‌ الي» حيازدايي را بن‌مايه فلسفي خود قرار مي‌دهد

سينماي ما- حسن عباسي با اشاره به اين كه «ملك سليمان» تصوير كامل فتنه است و با تعبير قرآني از حضرت سليمان، صهيونيسم امكان مصادره‌ آن را ندارد، گفت: مكتب سينماي ديني كه بتواند وحي را در زبان فطرت به حس تبديل كند، آرام آرام در حال شكل گيري است. حسن عباسي مدرس دانشگاه و كارشناس امور استراتژيك در خصوص جايگاه فيلم ملك سليمان در سينماي ايران سخن گفت.

سينماي عصر وزارت صفار هرندي، سه پرده شاخص داشت: «اخراجي‌ها»، «درباره الي» . . . و «ملك سليمان(ع)». البته سينماي صفار هرندي، برآيند تكاپوي سه دهه سينماي پس از انقلاب اسلامي بود كه هرچند دير، اما در عصر وزارت وي امكان بروز يافت. اكنون به بهانه اكران عمومي سومين فيلم اين فهرست، يعني ملك سليمان(ع)، به بررسي پارادايم سينماي ايران امروز، در گفت‎وگو با حسن عباسي نشستيم. آن‎چه يافتيم به اجمال اين است كه مكاتب پارادايمي سينماي ايران شكل گرفته‌اند و در واقع اكنون يك سينما و دو پارادايم داريم.
متن اين گفت‌وگو به شرح زير است:

*ملك سليمان به عنوان يك فيلم قابل اعتنا، در هفته‌هاي اخير در سينماهاي كشور به نمايش درآمد. درباره‌ اين فيلم، بسيار گفته مي‌شود كه آغازي است بر ورود سينماي ايران به عرصه پروژه‌هاي سينمايي عظيم و گسترده. اين گفته‌ها، حكايت از يك رويكرد به آينده دارد، كه آغاز آن با فيلم ملك سليمان رقم مي‌خورد. جايگاه فيلم ملك سليمان در پهنه‌ سينماي ايرانِ امروز و آينده كجاست؟
- بسم الله الرحمن الرحيم. پهنه‌ سينماي ايران، متاثر از پهنه فرهنگ ايران امروز، پهنه يك محيط دوقطبي است، كه يك قطب آن را شِق ليبرال فرهنگ مدرن تشكيل مي‌دهد، و قطب ديگر را شِق اسلامي فرهنگ ديني. اين دو قطب در همه اركان و شؤون ايران سي سال اخير در حال شكل‌گيري و بلوك بندي بوده‌اند، اما در سينماي ايران بالاخره در سال‌هاي اخير كامل شده و عينيت يافته است. فيلم ملك سليمان را در اين محيط دوقطبي مي‌توان ارزيابي نمود.

* طبيعتاً فيلم ملك سليمان در قطب سينماي ديني قرار دارد. اما پرسش اينجاست كه ضرورت دوقطبي ديدن محيط سينماي ايران، براي ارزيابي فيلم ملك سليمان چيست؟
- نه‎تنها ملك سليمان، بلكه هر فيلم شاخص ديگري نيز از اين پس بايد در اين محيط دوقطبي ارزيابي شود، در غير اين صورت، نتايج بررسي‌ها و داوري‌ها گمراه كننده خواهد بود.

* اين محيط دوقطبي در سينماي ايران از چه موقع پديد آمده است؟ از همان سال‌هاي پس از انقلاب؟!
- نه! محيط دوقطبي سينماي ايران، محيطي نوظهور است، اما شكل‌گيري آن حاصل فعل و انفعالات فرهنگي و سياسي دوره‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي است.

* قطب نخست، يعني سينماي ليبرال كه از قبل انقلاب وجود داشت و با عناويني چون «فيلم‎فارسي» معروف شد. سينماي ديني نيز كه دغدغه بسياري از فيلم‌سازان پس از انقلاب بوده است، پس چگونه اين نظام دوقطبي را جديد مي‌دانيد؟
- مشكل در همين ساده‌انگاري رايج در سينما است. نه سينماي قبل از انقلاب و به تعبير شما «فيلم‎فارسي» سينماي ليبرال است، و نه سينماي پس از انقلاب با فيلم «توبه نصوح» و «استعاذه» سينماي ديني. ليبرال بودن يك اثر هنري، مؤلفه‌هاي ذاتي ليبراليسم را مي‌طلبد، همان‌گونه كه اسلامي بودن يك اثر هنري، بايد گزاره‌هاي ذاتي دين اسلام را در متن و بطن خود داشته باشد.

* مؤلفه‌هاي سينماي ليبرال چيست؟
- ليبراليسم، يك ايدئولوژي مدرن است كه معني دقيق آن «اباحه‌گرايي» است. اين ايدئولوژي، ريشه در اومانيسم يا پارادايم اصالت بشر دارد. اساسي‌ترين مؤلفه‌ آن «اينديويژوآليسم» يا اصالت فرد است.
وقتي تفرّد اصالت پيدا كند، به سرعت به ورطه «اگوئيسم» يا خودگرايي مي‌افتد. آن‌گاه كه «خود» مبناي همه چيز باشد، هسته‌ مركزي و جوهره‌ ليبراليسم بروز مي‌كند و آن «لسه‌فر» است، يعني «بگذار هرچه مي‌خواهد بكند.» لسه‌فر، نفي حداكثري «منع» در زندگي اجتماعي و فردي بشر است. اين نكته با جوهر دين در تعارض بنيادي است، و از اين روست كه سكيولاريسم عنصر ذاتي ليبراليسم محسوب مي‌شود. هم‌چنين مؤلفه‌ ديگر ليبراليسم، نسبي‌گرايي است. البته تعداد مؤلفه‌هاي آن بسيار بيشتر از اين موارد است.

*نمونه‌هاي سينماي ليبرال در ايران كدامند؟
ليبرال‌سينما Liberalcinema در ايران با يك مثلث پديد آمده است: «فرياد مورچگان»، «ده» و «درباره الي...». فرياد مورچگان، مدعي نفي فاشيسم از طريق نفي حقيقت، و در نتيجه نيل به نسبي‌گرايي يا « رليتيويسم» است. فيلم «ده» سواي از نسبي‌گرايي، مسئله «لسه‌فر» و «اينديويژواليسم» را نيز دست‌مايه قرار مي‌دهد. اين مؤلفه‌ها در فيلم «ده»، البته در تركيب ايدئولوژي ليبراليسم، با ايدئولوژي فمينيسم صورت گرفته است. مشابه همان كنش، در فيلم «درباره الي...» نيز انجام پذيرفته است، يعني «درباره الي...» نيز يك اثر ليبراليستي و توأمان فمينيستي است.

*وجه اشتراك اين مثلث «ليبرال سينما»ي ايران چيست كه از آنها يك قطب مي‌سازد؟
- آن‌چه اين سه فيلم را به مثلث «ليبرال سينما»ي ايران تبديل مي‌كند، وجه فلسفي «حيازدايي» در آنهاست. توجه داشته باشيد كه حيا با شرم متفاوت است. هر بشر بي‌ديني نيز مي‌تواند شرم داشته باشد، اما حيا، مقوله‌اي ايماني است و مختص انسان دين‌دار و مؤمن است. ايمان درختي است كه ريشه‌ آن يقين، شاخه آن تقوا، و شكوفه و ميوه‌ آن «حيا« است.

*سينماي قبل از انقلاب اسلامي نيز كه حيازدا بود، پس چگونه نمي‌توان آن را ليبرال خواند؟
- به نكته‌اي كه اشاره كردم، توجه نكرديد. گفتم «وجه فلسفي حيازدايي». حيازدايي سينماي قبل از انقلاب، فاقد وجه ايدئولوژيك يا فلسفي بود. مثلاً در سينماي قبل از انقلاب، يك زن بدكاره، در محله‌اي ساكن بود. قهرمان فيلم كه جوان‌مرد و غيرتمند محله بود، در نهايت آن زن را از دست باند فساد، نجات مي‌داد و آب توبه روي او ريخته و سپس با او ازدواج مي‌كرد. هرچند وجه شاخص آن فيلم‌ها، ابتذال بود، اما غيرت و توبه و نجات از منجلاب فساد، و تطهير و بازگشت به زندگي، از پيام‌هاي كلي آنها بود كه به صورتي مبتذل بيان مي‌شد. اين ابتذال را نمي‌توان ليبراليسم ناميد، زيرا وجه فلسفي آن را دربرنداشت. ليبراليسم با غيرت و توبه در تعارض است. ليبراليسم و به ويژه فمينيسم در جوهر خود با «حيا» تقابل ذاتي دارند. اين نكته‌اي است كه فيلسوفان غربي به آن اذعان دارند.

* اين وجه در فيلم «درباره الي...» چيست؟
- جمله شاخص در فيلم مزبور اين است: «حالا درباره الي چي فكر مي‌كنند؟» اين جمله در شرايطي گفته مي‌شود كه زن جوان يعني «الي» در دريا غرق شده است و اكنون كه مقرر است مرد جواني كه آشناي اوست براي پيگيري وضعيت او كه بي‌خبر، همراه يك گروه غريبه به شمال كشور رفته است به محل حادثه بيايد، در مورد قضاوت او و ديگران پرسيده مي‌شود: «حالا درباره‌ الي چي فكر مي‌كنند؟» اين نگراني، بابت غرق شدن «الي» نيست، بلكه از بابت قضاوت درباره‌ سفر او به نيت شوهريابي است. اما چرا نگراني از قضاوت؟! مگر مرد جوان تازه‎وارد كيست؟ اگر او صرفاً يك خواستگار بوده است كه «الي» او را نمي‌خواسته است، قضاوت او در مورد «چرايي حضور الي» در سفري گروهي، چه اهميتي دارد؟
پاسخ اين پرسش‌ها و ابهام‌ها، در تيتراژ ابتداي فيلم نهفته است. همه مسافران، به درون صندوق صدقات، پول اسكناس مي‌اندازند، اما آخرين صدقه، يك حلقه ازدواج است. بعد از اين تصوير، ابعاد حلقوي حلقه ازدواج، در نور به ابعاد حلقوي تونل تبديل مي‌شود. انگشت انسان و تونل جاده شبيه هم هستند، با اين تفاوت كه تونل، يك «غلاف» انگشت يا در واقع يك انگشتانه كامل است، اما انگشت، هم‌چون يك «قالب» تونل است.
از اين حيث، تمايز انگشت دست انسان از تونل اين است كه انگشت «توپُر» و تونل «توخالي» است. وقتي حلقه ازدواج، به صندوق صدقات مي‌افتد، هيبت حلقوي آن، در نور، با ابعاد حلقوي تونل يكي مي‌شود. خروج اتومبيل‌ها از تونل، توأم با جيغ و فرياد مسافران، نوعي رستگي و رهايي را تداعي مي‌كند: در يكي، رهايي از ظلمت و فشار، و تنگي و تاريكي تونل، و در ديگري، رهايي از فشار و تعهد و تقيد حلقه ازدواج.
«الي» زن جوان، از مرد جواني «حلقه» دارد، يعني در عقد و عهد اوست. اكنون كه براي يافتن شوهري جديد، همراه گروه به شمال رفته، و در دريا غرق شده است، آمدن نامزدي كه يك‎سويه، حلقه‌اش به صندوق صدقات، بخشيده شده، ايجاد سؤال و استفهام مي‌كند. پس، طرح پرسش «درباره الي چه فكر مي‌كنند؟!» نه در مورد نامزدش، بلكه در مورد مخاطبان است. واقعاً درباره الي، يعني زني كه صبر نكرده است، تا رابطه با نامزدش را به صورت قانوني و شرعي خاتمه دهد، و به جستجوي رابطه‌اي ديگر تن در داده است، مخاطبان چه فكري بايد بكنند؟!
وجه فلسفي حيازدايي، وجه ذاتي آثار فمينيستي و به تبع آن ليبراليستي است. آلن بلوم در صفحه 101 كتاب گشايش ذهن آمريكايي مي‌نويسد: حيازدايي، مركز پروژه فمينيست است كه از طريق انقلاب جنسي محقق مي‌شود.
با اين تبيين فلسفي آلن بلوم از ايدئولوژي فمينيسم، يك اثر فمينيستي مانند «ده» يا «درباره‌ الي» حيازدايي را بن‌مايه فلسفي خود قرار مي‌دهد. در فيلم‌هاي مبتذل مورد اشاره‌ شما در قبل از انقلاب، پيام غيرت جوانمرد محله و توبه زن بدكاره، پيامي ضدليبراليسم و ضدفمينيسم بود. اما پيام آثاري كه مبتني بر ايدئولوژي ليبراليسم يا فمينيسم ساخته مي‌شوند، غيرت‌زدايي، توبه‌زدايي، عفت‌زدايي و همان حيازدايي است. اين چنين روي‌كردي كه داراي وجه فلسفي خاصي است، در سينماي ايران پديده جديدي است. غالباً اين‌گونه است كه نويسندگان، بازي‌گران و كارگردانان اين آثار تمايل گسترده و باور عميقي به غرب به ويژه به ليبراليسم دارند، و همواره اين‌گونه بوده است كه مورد حمايت غربي‌ها بوده‌اند.

*بالاخره معلوم است كه «الي» چه نامي است؟ مخفف است يا اسم است، مثلاً الهام، الناز، ...؟!
- (با خنده) نمي‌دانم! شايد اين كلمه مخفف دو حرف نخست واژه اسلام ليبرال، يعني آي و اِل؛ باشد. در آن صورت عنوان فيلم مي‌شود «درباره اسلام ليبرال».

* اين وجه فلسفي، چگونه به قطب‌بندي در سينماي ايران منتج شده است؟
- حيازدايي، در واقع ايمان‌زدايي است و اين مسئله در تقابل با سينمايي است كه مايل به توليد حيا و ايمان است. در نتيجه‌ اين تقابل، قطب‌بندي جامعي پديد آمده است كه هر قطب آن را يك پارادايم ويژه تشكيل مي‌دهد: پارادايم سينماي ديني و پارادايم ليبرال‌سينما.

* پارادايم «ليبرال‌سينما»ي ايران امروز به اجمال روشن شد، اما شق دوم، يعني پارادايم سينماي ديني چگونه واجد وجه فلسفي شده و نهادينه شده است؟ مصاديق سينماي آن كدام است؟
- سينماي ديني، سينمايي است كه وحي را دست‌مايه قرار داده و به حس تبديل نموده و به زبان فطرت و نه به زبان غريزه، به مخاطب منتقل مي‌كند. نمونه‌هاي گوناگوني براي اين سينما مي‌توان برشمرد. شاخص آن در دوره‌ گذشته، فيلم «آژانس شيشه‌اي» است. در آژانس شيشه‌اي، ميان دو جناح درگير در عرصه ماجرا، كه هر دو محق هستند، بن‌بست عميقي پديد مي‌آيد، و در نهايت از جايي يك حكم ولايي مي‌رسد و همه چيز حل و فصل مي‌شود. اين پيام فيلم آژانس شيشه‌اي، همان پيام امامت و ولايت در تلقي ديني است. فيلم «خداحافظ رفيق» در زيباترين شكل ممكن، مقوله «شهادت و معادانديشي، و هم‌چنين غيب‌باوري» را به نمايش درآورده است.
در «اخراجي‌ها1» مقوله صيرورت و شدن انسان در عشق مجازي به عشق حقيقي، و از «خواستن» براي خود، تا خواستن براي غيرخود، به خوبي تصوير شده است. در فيلم «ديده‌بان» عنصر توكل به زيبايي بيان مي‌شود. در فيلم «ملك سليمان»، مقوله «نبوت» در زيباترين شكل به نمايش گذارده شده است: يك «نبيِ» جوان، فعال، حكيم، رزم‎آور، اهل توكل و انابه، شجاع، و بصير كه با عنايت پروردگار تشكيل حكومت مي‌دهد، نافي فرضيه‌اي است كه سكولاريسم و اصالت عرف را در كنار لائيسيته و مقولاتي چون جدايي دين از حكومت قرار مي‌دهد. در فيلم «دست‌هاي خالي» نفي مالكيت درجه يك، كه انگاره‌اي ليبرالي است، به خوبي به تصوير درآمده است. در مجموع، عنصر اساسي همه‌ آثار ديني، يك نكته است و آن مفهوم هجرت است: هجرت در «مهاجر» و «آژانس شيشه‌اي» هجرت در عصيان، هجرت در «خداحافظ رفيق» و «اخراجي‌هاي يك»، هجرت در بريدن از تعلقات، هجرت در «مريم مقدس»، هجرت در تسليم و رضايت، هجرت در «ملك سليمان»، هجرت يك قوم از حرام خداست. در يك جمله مي‌توان ويژگي اساسي دو پارادايم سينماي ايران را اين‌گونه معرفي كرد كه سينماي ليبرال يك سينماي اغواگر، و سينماي ديني، يك سينماي ارشادگر است.

*فيلم ملك سليمان، نخستين اثر سينماي استراتژيك در ايران ناميده شده است. اين ويژگي در چيست؟
- ابتدا اين كه سينماي مُلك سليمان از ملك و حكومت سليمان بر مبناي آنچه قرآن فرموده است ياد مي‌كند و ايجاد ملك و حكومت از سوي يك نبي، كه نافي سكيولاريسم و لائيسيسم است، گزاره نخست محسوب مي‌شود.
نكته دوم اين‌كه جامعه‌سازي در سه لايه‌ دولت‌سازي، ملت‌سازي و نظام‌سازي، انگاره‌اي استراتژيك به شمار مي‌رود كه در سينماي ملك سليمان مستتر است.
نكته سوم، مقوله حكومت و ملك پيامبري است كه يهود به بهانه تجديد بناي حكومت او در قالب احياي هيكل سليمان در بيت‌المقدس، سعي در تصرف و يهودي‌سازي اين شهر مقدس دارد.
هنر سازندگان فيلم ملك سليمان اين است كه سليمان را به تعبير قرآن، يك پيامبر مسلمان مي‌نمايانند كه ملك او هيچ شباهتي به دولت جعلي يهود ندارد، دولتي كه در باستان‌گرايي خود سعي در بازگشت به عصر سليمان نبي(ع) و كورش و خشايار دارد. در واقع صهيونيسم امكان مصادره‌ فيلم ملك سليمان را نخواهد داشت.
در فيلم ملك سليمان، سمبل‌ها و نشانه‌هاي صهيونيسم و فراماسونري و . . . وجود ندارد و از اين حيث پيرايش شده است.
نكته چهارم تصوير كامل فتنه است. فتنه‌ شياطين در اغواي انسان‌ها از يك سو، و زراندوزي و اقتصاد رباگراي ارباب دين يهود در عصر سليمان، از سوي ديگر، تصوير كاملي از جهان امروز است كه اقتصاد رباگراي مدرن كه بانك‌محور است، همراه با قدرت اغواگر سينماي ليبرال هاليوود، فتنه گسترده‌اي را براي بسط پاگانيسم فرهنگي‌ اقتصادي رقم مي‌زنند.
نكته پنجم، گزاره‌ تمثيل ملك سليمان و ملك مهدي(عج) است. به باور سازندگان فيلم ملك سليمان، حكومت سليمان نبي(ع)، ماكت كوچكي از حكومت و ملك جهاني مهدي(عج) است. از اين حيث اين اثر، بدون غلتيدن در وادي افسانه‌پردازي، صرفاً با نمايش زندگي يك نبي، الگوي حكومتيِ يك انسان صالح را براي آينده به تصوير مي‌كشد.
البته ابعاد سينماي استراتژيك ملك سليمان بسيار فراتر از اين نكات است.

* سواي از اين كه ملك سليمان را يك اثر سينماي استراتژيك خوانده‌اند، آن را از حيث سينماي ديني واجد اهميت و داراي مكتب شمرده‌اند. آيا سينماي ديني طيف‌شناسي دارد؟
- بله! دو دسته سينماي ديني را مي‌توان طيف‌شناسي كرد. دسته نخست، طيف سينماي ديني مقيد به متن، كه همان ماجراها و قصه‌هاي موجود در قرآن است. در اين طيف، سينماگر مجبور و ملزم است كه مطابق با متن، به روايت ماجرا بپردازد، مانند داستان انبيا.
اما دسته‌ دوم، طيف سينماي ديني مصداقي است، كه ماجرا و قصه در قرآن ندارد، اما موضوع آن را مي‌توان از متن قرآن اخذ كرد و براي آن داستان و ماجرا خلق كرد، مانند مصداق «فاستقم كما امرت» كه توصيه به استقامت در كارهاست. اگر با اين مبنا، مصداقي تعريف و ماجراي آن پرداخته شود، در اينجا سينماي ديني مصداقي موضوعيت مي‌يابد. فيلم ملك سليمان، از دسته‌ نخست است، يعني در طيف سينماي ديني مقيد به متن و نص كلام‌الله مجيد در ماجراي سليمان نبي(ع) است.

*فيلم «دموكراسي تو روز روشن» در طيف‌شناسي سينماي ديني نمي‌گنجد؟
- نه! فيلم دموكراسي، جعل انگاره‌هاي ديني تو روز روشن است. فرشتگان مرگ در اين فيلم، شبيه شخصيت‌هاي سينماي پست‌مدرن «ماتريكس» هستند. در واقع شخصيت ملك الموت در فيلم دموكراسي، متأثر از نگاه سريال‌هاي شيطان‌گراي آمريكايي به فرشتگان، ترسيم شده است. انگاره‌ جعل‎شده دوم، مقوله برزخ است. مقدمات مرگ و سپس برزخ، و محاسبه‌ نخستين، كاملاً با قواعد انجيلي- توراتي تصوير شده است و هيچ ارتباطي به اسلام ندارد. سينماي برزخي اسلامي، فيلم خداحافظ رفيق است و سينماي برزخي دموكراسي، سينماي برزخي خاص مكتب عهد عتيق و جديد، و به ويژه آن چيزي است كه به اسرائيليات مشهور است. در واقع تحريف روند موت و محاسبه و برزخ در فيلم دموكراسي، به عمق تحريف كتب عهد عتيق و جديد است.

*مي‌گويند فيلم «ملك سليمان» فيلم‌نامه ندارد، نظر شما چيست؟
- قلب آن‌چه فيلم‌نامه ناميده مي‌شود، خط تعليق‌هاي آن است. در دوره 2500 سال گذشته از عصر هنر نمايش در يونان باستان تاكنون، براي غليظ كردن تعليق، در حوزه‌هاي درام، تراژدي و . . . برخي تكنيك‌ها ساخته و پرداخته شده‌اند كه حكم مواد افزودني در غذاهاي فانتزي را دارند. شيريني آدامس در نفس و ماهيت آدامس، گزاره‌اي اساسي نيست و الا افراد به جاي آدامس، از شيريني استفاده مي‌كردند. اين كه مثلاً آدامس، ضمناً اگر شيرين هم باشد بهتر است، يا فرضاً طعم نعنا بدهد بهتر است، اين نكته‌اي جنبي است. اگر نويسنده و كارگرداني، اين چاشني‌ها و تكنيك‌هاي پهن نمودن خط تعليق را شناخت و به آن عمل كرد، تصور مي‌شود كه اثر او فيلم‌نامه دارد. اما يك سينماگر تا چه حد مجاز است با ذائقه‌ مخاطب بازي كند و با شيريني‌هاي كاذب، اصل ماجرا را بپوشاند؟! يكي از تكنيك‌هاي تعليق در سريال‌ها و سينماي امروز جهان، روابط عاطفي مثلثي شخصيت‌هاست. اما آن‌جا كه قصه‌گويي در قرآن، «احسن» خوانده شده است، به ويژه در ماجراي يوسف(ع)، يك رابطه عاطفي مثلثي مانند رابطه عزيز مصر و زليخا، با گرايش زليخا به يوسف، به گونه‌اي بيان مي‌شود كه هيچ حس شهوتي به خواننده آن آيات دست نمي‌دهد. اغلب مفسرين قرآن بر اين نكته تأكيد دارند. چگونه مي‌توان يك ماجراي عاطفي مثلثي را بيان كرد اما حس شهوت را برنينگيخت؟! فرضاً اگر شما «قطام» را از سريال امام علي(ع) بگيريد، وضعيت تعليق آن چگونه مي‌شود؟ يا «ناريه» و «جاريه» را از «مختارنامه»؟! هنرمند بايد بدون افزودني‌هاي مجاز يا غيرمجاز، بتواند فرآورده‌ هنري خود را به عنوان يك غذاي سالم روحي به مخاطب خود عرضه كند.
تيم ملك سليمان، به ويژه شهريار، مجتبي و ساير اعضاي گروه نه‎تنها ناآشنا با آن چاشني‌ها و تكنيك‌ها نيستند، بلكه آگاهانه تلاش كرده‌اند كه سينماي ملك سليمان را در شرايطي كه از تكنولوژي روز سينمايي بهره‌مند مي‌سازند، از ابعاد دراماتيك و حتي تراژيك كاذب بپيرايند. خط تعليق در يك اثر مستند، كاملاً باريك و در يك اثر داستاني مي‌تواند در اعلا درجه‌ خود، پهن باشد. مهم اين است كه در يك متن مقيد، مانند زندگي انبيا و ائمه(ع) هنرمندان ما به قيمت تحريف اصل ماجرا، دست به بسترسازي براي تعليق در اثر خود نزنند. شما مي‌توانيد يك فيلم سينمايي براي واقعه كربلا بسازيد و در بعد تراژيك آن، امام حسين(ع) را نماد آپولون، و شمر را نماد ديونيزوس بگيريد، و از ماحصل آن در تلقي ارسطويي از هنر، به كاتارسيز (اصل تصفيه) برسيد و مخاطب شما با ديدن اين نمايش تراژيك، به تصفيه برسد. اما اگر فقط به اين تكنيك‌ها پاي‌بند بوديد، يقيناً اصل ماجراي كربلا و روح ديني قيام امام حسين(ع)، در پاي ابعاد تراژيك هنر هِلِني، ذبح مي‌شود. بله مي‌پذيرم كه ذائقه‌ مخاطب، امروز به شيريني آدامس انترتينمنت در سينما عادت كرده است، اما فيلم ملك سليمان آغازي است بر دست‌يابي به مكتب سينماي فطري كه در آن به جاي سخن گفتن به زبان غريزه، مي‌توان با گوش و چشم فطرت انسان‌ها در جهان هماهنگ شد و فطري سخن گفت، همان‌گونه كه قرآن عظيم سخن گفته است. البته اميدوارم كه در قسمت دوم ملك سليمان، كه بلقيس وارد عرصه مي‌شود، شهريار بحراني به ورطه نامناسبات رايج نغلتد.

* حالا پرسش نخست خود را يك بار ديگر تكرار مي‌كنم، جايگاه فيلم ملك سليمان(ع) را در سينماي ايران چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
- فيلم ملك سليمان يك آغاز است نه يك پايان. اين فيلم، در ادامه‌ فيلم مريم مقدس، براي «بحراني» و «فرآورده» يك تجربه‌ ديگر بود كه بايد استمرار پيدا كند. مكتب سينماي ديني كه بتواند وحي را در زبان فطرت به حس تبديل كند، آرام آرام در حال شكل‌گيري است. سينماي ملك سليمان، يك قدم سينماي ايران را به سينماي «تراز» جهاني نزديك كرد.
سينماي ملك سليمان از يك نظر ديگر نيز آغاز راه است و آن جرأت حركت سينماي ايران به سمت پروژه‌هاي عظيم سينمايي است. هزينه‌هاي مادي و تحقيقاتي فيلم ملك سليمان بايد كف هزينه‌هاي پروژه‌هاي سينمايي كشور باشد و از اين حيث دست سينماگران باز باشد. تصور مي‌كنم امروز صنعت سينماي ايران معيارهاي كف را براي خود تعريف كرده است، معيار كف مخاطب، در سينماي اخراجي‌ها، و معيار كف سطح تكنيكي و فني و هزينه، در سينماي ملك سليمان. بايد تلاش كرد تا سينماي ايران از اين دو كف به سمت سقف خود، خيزهاي اصلي را بردارد. ان‌شاءالله.
 
 
 
 



جدول اطلاعات و مقايسه فيلم‌هاي بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر
آن‌چه مي‌خواهيد درباره فيلم‌هاي راهي جشنواره فيلم فجر بدانيد

سينماي ما- مهلت پایانی تحویل نسخه اولیه فیلم‌های بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر 30 آذر ماه است؛ زمانی که کارگردانان سرشناس و جوانان باید آثار خود را برای حضور در جشنواره به دفتر جشنواره ارائه دهند. دستان جشنواره فیلم فجر امسال از یک سو پر است و از سوی دیگر خالی؛ کارگردانان سرشناس قدیمی سینمای ایران امسال اثری برای عرضه در جشنواره ندارند و همه آنچه دست پر جشنواره محسوب می‌شود حاصل تلاش نسل فیلمسازان بعد از انقلاب است. مدیران سینمای ایران سال گذشته بر این نکته تاکید داشتند فیلم‌های حاضر در جشنواره حاصل مدیریت آنان نبوده،‌ اما امسال آنچه در بیست‌و‌نهمین جشنواره فیلم فجر روی پرده می‌رود حاصل پروانه ساخت‌هایی است که در دوران مدیریت جواد شمقدری صادر شده است؛ پروانه‌هایی که بخش قابل توجهی از آن به فیلم اولی‌ها اختصاص دارد.

کمال تبریزی، رضا میرکریمی، اصغر فرهادی، تهمینه میلانی و رسول صدرعاملی آثاری برای ارائه در این دوره از جشنواره دارند؛ جشنواره‌ای که به گفته مهدی مسعودشاهی دبیر جشنواره امسال از تاریخ 16 تا 26 بهمن ماه برگزار می‌شود. فیلم‌های آماده نمایش و در حال تولید سینمای ایران تصویری از جشنواره فجر پیش رو قرار می‌دهد.

عنوان فیلم

نام کارگردان

مرحله تولید

خلاصه داستان

بازیگران

برف روی شیروانی داغ

محمدهادی کریمی

آماده نمایش

فیلم درباره فردی مشهور است که با مرگش اثری رازآلود از او به جای می ماند که پرسش هایی را در ذهن نزدیکان او رقم می زند. تنها راه رسیدن به آرامش قبلی رمزگشایی از این موضوع است.

شهاب حسینی، آنا نعمتی، کوروش تهامی

پایان دوم

یعقوب غفاری

آماده نمایش

داستان آن درباره رویا و عشق، عشق و آرمان، آرمان و زمان، زمان و وصل، وصل و هجر، هجر و پایان و پایان و امید است

آنا نعمتی، دانیال عبادی و زیبا بروفه

پرنده باز

عطا ا... سلمانیان

آماده نمایش

داستان این فیلم درباره شخصیتی است که به مکه می‌رود و ....

ماه‌چهره خلیلی، هوشنگ توکلی و حسین یاری

پرنسیب

تهمینه میلانی

آماده نمایش

داستان عشق دو آرشیتکت است که از دو دنیای متفاوت می آیند و به لحاظ فکری و جهان بینی با هم متفاوت هستند....

بهرام رادان،‌ السا فیروزآذر، آنا نعمتی

پیتزا مخلوط

حسین قاسمی‌جامی

آماده نمایش

دو جوان شهرستانی که از هفت سال پیش برای کسب‌ درآمد به تهران آمده‌اند، در یک پیتزافروشی مشغول کار هستند تا اینکه بروز ماجراهایی، آن دو را در موقعیت‌های عجیب و جالبی قرار می‌دهد.

مهران غفوریان،‌ لیلا اوتادی،‌ سعید آقاخانی

چگونه میلیاردر شدم

علی عبدالعلی‌زاده

آماده نمایش

«چگونه میلیاردر شدم؟» داستان رضا شاکری است که مشکلات عدیده‌ای با خانه و خانواده خود دارد و با حل آن به شدت درمانده است

فارس،السا فیروز آذر، فتحعلی اویسی، یوسف صیادی، مریم امیر جلالی، محمد شیری و سعید پیردوست

خانه امن است

ناصر رفایی

آماده نمایش

در اوج موشک‌باران شهرها تعدادی نوجوان بین 14 تا 18 سال بنا به شرایطی مجبور به زندگی جمعی با هم می‌باشند. زندگی مشترک آنها در مقابل خواسته‌ها و آرزوهای متفاوت‌شان ماجراهایی را رقم می‌زند

رضا رحمت‌ایزه، المیرا ژیان‌فر و رامک مجد

در چشم باد

مسعود جعفری‌جوزانی

آماده نمایش

داستان آن از سال 1920 تا 1981 روایت می‌شود و در آن تاریخ معاصر ایران در قالب داستان زندگی سه نسل از ایرانیان به تصویر کشیده می‌شود.

پارسا پیروزفر، لاله اسکندری، کامبیز دیرباز و سعید راد

دوباره پرواز کن

محمدعلی طالبی

آماده نمایش

داستان آن درباره  کودکی است که در دوران جنگ تحمیلی بر اثر بمباران ، مادر خود را از دست داده و خود نیز بر اثر انفجار کر و لال شده است.

انیس شکوری، معصومه شکوری، پیام اِری و زهرا شکوری‌نژاد

راز موفقیت

عباس مرادیان

آماده نمایش

«راز موفقیت» داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کند که برای به دست آوردن دوچرخه مورد علاقه‌اش باید وارد تیم فوتبال شود

رضا ناجی، احمدرضا اسعدی، علیرضا مظفری

روانخانه

عباس خواجوند

آماده نمایش

این فیلم فوتبالی است که به حاشیه یک تیم لیگ در قالب طنز می‌پردازد.

مهران غفوریان، رضا شفیعی‌جم، سیدجواد هاشمی، احمد پورمخبر، مهدی امینی‌خواه، کیمیا بابائیان، یوسف صیادی، سیدرضا حسینی

زندگی با چشمان بسته

رسول صدرعاملی

آماده نمایش

داستان خواهر و برادری است که در محله زندگی شان با مشکلاتی روبرو می شوند....

عزت‌الله انتظامی،‌ترانه علیدوستی، حامد بهداد و فرهاد آئیش

ساقیات باحالات (فرش قرمز)

محسن دامادی

آماده نمایش

حاشیه شهر تهران، زمینی بی نشان، در معرض بحران، راهی برای درمان، ایجاد یک قبرستان، خصوصی، غیرانتفاعی، با نیت اخروی و سود کلان...

محمد مطیع و مژگان بیات

سنجاقک‌های برکه سبز

علی قوی‌تن

آماده نمایش

این فیلم در مورد یک کودک 8 ساله است که در تهران کار می‌کند و با امید به این که بستگان خود را پیدا کند راهی شمال می‌شود

روناک پور‌یادگار، امیرضا زرین‌بخش، حامد کیازال، ایلیا محمدی، محمدکیا صادری، رامبد زارع، دانیال خنیاگر، آرمان جعفر‌زادگان، پارسا میرداماد

سه نفر روی یک خط

خسرو ملکان

آماده نمایش

روایت زندگی سه جوان است که به طور مجزا در مقطعی از زمان بدون آگاهی از حضور یکدیگر تصمیم به انجام کاری می‌گیرند.

بهنوش بختیاری، مریم امیرجلالی و فتحعلی اویسی

سهم من از زندگی

حجت‌الله سیفی

آماده نمایش

داستان این فیلم را درباره پسربچه ای اعلام کرد که بعد از قتل پدرش، تکلم خود را از دست می دهد و ماجرایی درمسیر زندگی اش بوجود می آید.

عزیزنقدی، ابوالقاسم کوشا، محمد حاج‌حسینی، پوریا ملکی و مسیح سیفی

عروسک (تکخال)

ابراهیم وحیدزاده

آماده نمایش

زنی به نام فرشته که برای یافتن کار به دفتری می رود که بی شباهت به سرزمین عجایب نیست، او در این دفتر سرنوشتی را تجربه می کند که برایش غریب است....

حسام نواب‌صفوی، بهاره رهنما و لیلا اوتادی

قصه پریا

فریدون جیرانی

آماده نمایش

دختری در لابلای خاطرات پسر عموی خود با دختر جوانی مواجه می‌شود و این فرد زندگی هر دوی آن‌ها را دستخوش تغییر می کند و....

مصطفی زمانی، مهناز افشار،‌ باران کوثری، آهو خردمند، رسول توکلی

کنسرت روی آب

جهانگیر جهانگیری

آماده نمایش

این فیلم ماجرای فردی علاقمند به خوانندگی است

حمید لولایی،‌ حمید فرزین، فلور نظری، احمد پورمخبر

مواد

علیرضا داودنژاد

آماده نمایش

دختری که در دام اعتیاد افتاده ناخواسته با مادربزرگ خود راهی سفری می‌شود

طناز طباطبایی، رضا دودنژاد

نزدیک‌تر از آشنا

رضا سرکانیان

آماده نمایش

پدری وصیت می کند تا بعد از مرگش او را در یک امام زاده دفن کنند

داریوش اسدزاده، مهناز محمدی، حسین فرضی‌زاده، جواد طاهری، رابعه مدنی

دیو و دلبر

وحید نیکخواه‌آزاد

آماده نمایش

دیو و دلبر» کاری زنده - عروسکی برای کودکان و خانواده‌ها است که داستانش درباره دو عروسک به نام‌های دلبر و لوبت است. لوبت که برای بازی در یک فیلم سینمایی ساخته شده از سر صحنه فرار می‌کند و به مدرسه‌ای که در ایام تابستان تعطیل است پناه می‌برد و ماجراهای جالبی اتفاق می‌افتد.

بابک حمیدیان، فرهاد آئیش، بهاره رهنما، نادر سلیمانی، نگار نیکخواه آزاد، رامبد جوان و فرامرز روشنایی

ورود زنده‌ها ممنوع

جواد مزدآبادی

آماده نمایش

ذبیح و غلام دو شخصیت محوری این داستان از طبقات پایین اجتماع هستند که طی ماجراهایی طنزآمیز، اتوموبیل «نعش کش» خود را از دست می‌دهند و مجبور می‌شوند برای گذران زندگی، با موتور سیکلت جنازه‌های مشتریان خود را جابه‌جا کنند.

مجید صالحی، بهاره رهنما، علی صادقی، بهنوش بختیاری، هوشنگ حریرچیان، علیرضا خمسه

زمان معکوس

انورا بلوچ

صداگذاری

ناظم علی‌اوف پلیس آذربایجانی است که در کش‌ و قوس زندگی دچار مشکلات کاری می‌شود و سعی در بازگشایی گره‌های زندگی خود و پدرش بر می‌آید که در این راه برای پیگیری مشکلات به ایران سفر می‌کند.

محمدرضا فروتن، همایون ارشادی، مهدی امینی‌خواه، پریسا روشن

راه آبی ابریشم

محمد بزرگ‌نیا

صداگذاری

این فیلم در مقطع زمانی قرن چهارم هجری می‌گذرد و محور زندگی «سلیمان ابن سیراف» از بزرگترین دریانوردان ایرانی می‌گذرد و اوج تاریخ دریانوردی ایران را به تصویر می‌کشد.

رضا کیانیان، بهرام رادان و عزت‌الله انتظامی

سیزده و پنجاه و نه

سامان سالور

صداگذاری

ساکنان دریا،‌ پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شوند....

پرویز پرستویی، فرهاد اصلانی، صابر ابر

آقا یوسف

علی رفیعی

صداگذاری

 

مهدی هاشمی، هانیه توسلی،‌ لادن مستوفی و ستاره اسکندی

چشم

جمیل رستمی

صداگذاری

این فیلم اولین بخش سه گانه از «گوش» و «زبان» است و قرار است به ترتیب بعد از این فیلم رستمی آنها را مقابل دوربین ببرد.

مهدی احمدی، لادن مستوفی، افسانه پاکرو، نازنین فراهانی، سیاوش چراغی‌پور، حمید شریف‌زاده

همه چی آرومه

مصطفی منصوریار

صداگذاری

این فیلم داستان چهار جوان را به تصویر می‌کشد که در اثر وقایعی با یکدیگر مواجه می‌شوند.

صالحی، علی صادقی، رضا داوودنژاد، جواد عزتی و سحر قریشی

سوت پایان

نیکی کریمی

صداگذاری

زوج مستندسازی درگیر مشکلات سوژه فیلم خود می شوند و تا پایان راه او را همراهی می کنند

نیکی کریمی، شهاب حسینی، اشکان خطیبی، مهدخت مهدوی فر، غزاله رشیدی، نادر فلاح، رامونا شاه

جرم

مسعود کیمیایی

صداگذاری

بیست وهشتمین فیلم مسعود کیمیایی در فضای سالهای پیش از انقلاب می‌گذرد و داستان مردی است که نمی‌خواهد از عقیده‌ای که دارد تخطی کند.

پولاد کیمیایی، نیکی کریمی، حامد بهداد، جلال پیشوائیان و شبنم درویش

سعادت آباد (راویولی)

مازیار میری

تدوین

یاسی که در زندگی مشترکش با محسن دچار مشکل شده تصمیم می‌گیرد برای او جشن تولدی بگیرد.

لیلا حاتمی، حامد بهداد، هنگامه قاضیانی حسین یاری و مینا ساداتی

مصائب چارلی

علیرضا سعادت‌نیا

تدوین

کاکازاد فروشنده دوره‌گرد نفت و بنزین است که در منطقه اربیل کردستان زندگی می‌کند. او که عاشق فیلم و سینماست به طور اتفاقی روزی در بازار کهنه فروشی یک آپارات سینما را دیده و خریداری می‌کند و...

مهدی هاشمی، طوفان ابوبکر، سیروان گلی، محمد کرامیانی، سیمر فاروق، خالد مولود ، نارین اکرام، سویت لانه شیخ‌عمر، الکساندرا اولینیک و ...

انتهای خیابان هشتم

علیرضا امینی

تدوین

نیلوفر و خانواده‌اش باید ظرف سه روز مبلغ سنگینی را جور کند، اما هرچه زمان می‌گذرد، نیلوفر متوجه می‌شود سرنوشت دیگری پیش روی اوست و...

ترانه علیدوستی، محمدرضا غفاری، بیتا بیگی، خسرو شهراز، احسان عیوض‌نژاد، اولدوز منصور

پرتقال خونی

سیروس الوند

تدوین

این فیلم روایت داستان مهندس میانسالی به نام والا است که در آستانه جدایی از همسرش است. در این بین دختر جوانی به نام ترمه برای طراحی دکور دفتر کارش می‌آید و رفته رفته این آشنایی به شکل‌گیری رابطه‌ای عاطفی می‌انجامد.

فریبرز عرب‌نیا، نیوشا ضیغمی، حامد بهداد، زیبا بروفه، آهو خردمند و ویشکا آسایش

آژانس ازدواج

محمد درمنش

تدوین

 

 

نسیان (آلزایمر)

احمدرضا معتمدی

تدوین

مردی طی تصادفی دچار فراموشی می‌شود. ..

مهدی هاشمی و مهتاب کرامتی

سیب و سلما

حبیب‌الله بهمنی

تدوین

«سیب و سلما» داستان طلبه‌ای را روایت می‌کند که سیبی را خورده و به دنبال صاحب آن است تا حلالیت بطلبد ...

 

یک حبه قند

رضا میرکریمی

تدوین

سکوت خانه باغ قدیمی و سرسبز با ورود مهمانانی در هم می‌شکند. چهار دختر این خانه همراه همسر و فرزندانشان برای عروسی خواهر کوچک‌ترشان «پسندیده» به یاری مادر شتافتند. این اقامت برای خواهران و باجناق‌ها

شمسی فضل‌الهی، سعید پورصمیمی، نگار عابدی ، پریوش نظریه، نگار جواهریان، پونه عبدالکریم‌زاده و ریما رامین‌فر

جنوب آسمان

جمال شورجه

تدوین

فیلم «جنوب آسمان» براساس حوداث مستند و واقعی جنگ33روزه اسراییل علیه لبنان ساخته شد

پیر داغر، باسم مغنیه، یوسف الخال، کارمن لبوس

جدایی نادر از سیمین

اصغر فرهادی

فیلمبرداری

جدایی نادر از سیمین

لیلا حاتمی، ساره بیات، پیمان معادی

روز رستاخیز

احمدرضا درویش

فیلمبرداری

فیلم سینمایی روز رستاخیز روایت سینمایی از حوادث عاشورا است.

آرش آصفی، حسن پورشیرازی، فرهاد قائمیان، پوریا پورسرخ، شقایق فراهانی، بابک حمیدیان، پرویز پورحسینی،

خانه پدری

کیانوش عیاری

فیلمبرداری

 

مهدی هاشمی، فاطمه معتمدآریا، ناصر هاشمی، مهران رجبی و مهناز افشار

خاک و آتش

مهدی صباغ زاده

فیلمبرداری

اتفاقات مربوط به دفاع مقدس در این فیلم مطرح می‌شود

فریبرز عرب‌نیا، میترا حجار، سیداحمد نجفی، فرامرز صدیقی، جمشید جهانزاده، فرهاد قائمی مهدوی،قاسم زارع،

سبب من

بهرام بهرامیان

فیلمبرداری

موضوع این فیلم اجتماعی است.

فرهاد آئیش، مژگان بیات، مصطفی زمانی، طناز طباطبایی، شبنم قلی‌خانی، امیرحسین فتحی، حمید فرخ‌نژاد، فاطمه معتمد‌آریا و حسن نجاریان

بانوی شهر ما

ابراهیم حاتمی‌کیا

فیلمبرداری

 

رویا تیموریان، سیامک صفری، مریلا زارعی، طناز طباطبایی، بهروز شعیبی، هدی ناصح

ما سه نفر

مهرداد فرید

فیلمبرداری

داستان سه زن که به یک خودآگاهی مشترک می‌رسند.

حمید گودرزی، جمشید هاشم‌پور، افسانه بایگان، بهاره رهنما

خیابان‌های آرام

کمال تبریزی

فیلمبرداری

خبرنگاری در یک روز کاری خود با حوادثی در سطح شهر روبه‌رو می‌شود

نیکی کریمی، حسن معجونی، محمدرضا فروتن و لعیا زنگه






گفتگو با بهزاد فراهانی به بهانه سریال «گمشده»
اتفاقاتی که برای دخترم پیش آمد، در کم کاری ام در سینما و تلویزیون بی تاثیر نبود

سینمای ما- بهزاد فراهانی بازیگر مطرح سینما وتلویزیون وتئاتر به تازگی در گفت وگویی با محبوبه شعاعی درروز نامه تهران امروز از مشکلاتی که به خاطر دخترش  برای او در تلویزیون به وجود آمده است سخن گفته است . متن کامل مصاحبه با بهزاد فراهانی که به بهانه سریال گمشده انجام شده  به شرح زیر است : 

 

شما هميشه جزو بازيگران پركار بوده‌ايد اما مدتي است كه كمتر در تلويزيون و سينما خبري از شما مي‌شنويم. كارتان كمتر شده، چرا؟

اتفاقاتي كه در مورد دخترم پيش آمده در اين قضيه بي‌تاثير نيست!

يعني روي كارهاي شما هم تاثير گذاشته؟

روي كارهاي خود من كه نه! ولي باعث مي‌شود كه پيشنهادات مثل سابق نباشد.

دوره‌اي هم كه بيمار بوديد براي مهاجرت دخترتان بود؟

بله. مدتي خارج از ايران مريض بودم.

چه اتفاقي افتاده بود؟

من در خرداد ماه كه براي ديدن دخترم به فرانسه رفته بودم سكته مغزي كردم و تا سه ماه تحت درمان بودم.

الان چطور هستيد؟

الان خوب هستم و هيچ مشكلي از نظر فيزيكي ندارم.

يعني همه عوارض بيماريتان از بين رفته؟

بله. ديگر كاملا مداوا شده‌ام. خيلي شانس بزرگي آوردم كه در همانجا درمان شدم. شايد تنها بدي‌اش اين بود كه بيمه نبودم و هزينه سنگيني براي من داشت.

چه شد كه بعد از اين‌همه مدت و آن كسالت دوباره خودتان را پركار كرديد؟

چه انتظاري داشتيد؟ مي‌خواستيد كنج خانه بشينم؟!(خنده)

نه ما چنين انتظاري نداشتيم! ولي برايمان سوال شد كه چه اتفاقي اين وسط شما را دوباره راهي جام‌جم كرد؟

نه، خب اتفاقات بزرگ‌تر و مشكل‌تري وجود دارد و افراد ديگري هستند كه با من اين مشكلات را دارند.

پس يعني خود راما قويدل كه به شما پيشنهاد اين كار را داد، مشكلي ندارد!

نه. اتفاقا من با اين خانواده، يعني خانواده قويدل بسيار دوست هستم و خيلي هم خوب با هم در تعامل هستيم.

نقش‌تان در فيلم گمشده چطور است؟ چطور آقاي قويدل اين نقش را به شما پيشنهاد كردند؟

من نقش يكي از مديران ارگان‌هاي دولتي را دارم. رئيس هلال‌احمر هستم. خب احتمالا معتقد است كه من اين نقش را خوب بازي مي‌كنم.

به نظر خودتان نقش خوبي داريد؟

راستش نه. خيلي نقش خوبي نيست.

پس چرا قبولش كرديد؟

خب آن زماني كه اين كار را به من پيشنهاد كرده بود پدرش كه از دوستان نزديك من بود تازه از دنيا رفته بود، خودش و همسرش را هم خيلي دوست داشتم براي همين اين نقش را قبول كردم.

يعني فقط به خاطر امير قويدل قبول كرديد؟!

نه. تنها اين نبود. بعضي از لحظات كار واقعا برايم دلنشين بود. ولي بعضي جاهاي كار را هم اصلا دوست نداشتم.

تم گمشده طوري است كه مخاطب پسند باشد و او را پاي كار نگه دارد؟

نمي‌دانم. من تا آخر كار را نديده‌ام و نمي‌دانم كه مي‌تواند مخاطب را جذب كند يا نه. بايد تا آخر داستان منتظر ماند تا فهميد چه مي‌شود.

ولي بالاخره شما فيلمنامه را تا آخرش خوانده‌ايد. حتي اينطوري هم نمي‌دانيد كه داستان چقدر جذاب است؟

خب در اجرا اتفاقات ديگري مي‌افتد. يعني اجراي يك كار با فيلمنامه فرق مي‌كند. تكنيك آقاي راما قويدل به عنوان كارگردان را به شخصه خيلي دوست دارم و به‌نظرم بلد است كار خوبي ارائه دهد.

پس يعني كار آنقدر قوت دارد كه مخاطب را تا آخر كار دنبال خود بكشد؟

من فكر مي‌كنم كار قويدل آنقدرخوب است كه اين اتفاق بيفتد. چون به‌هرحال همه كار بستگي به كارگردان دارد و از آنجايي كه به نظر من قويدل كار خوبي ارائه مي‌دهد پس مي‌تواند اين كشش را در مخاطب ايجاد كند كه تا آخر داستان دنبال سريال بيايد.

كارهاي ديگري هم هست كه در دست انجام داشته باشيد؟

يك داستان شبه بلند نوشته امانوئل روبلس است كه آن را در راديو كار كردم و در حال حاضر دارم روي نمايشنامه‌ام كار مي‌كنم تا به مرحله اجرا برسد.

آن كاري كه در راديو داريد موضوعش چيست؟

مقاومت يك افسر انقلابي در مقابل نيروي بيگانه كه كشور را تسخير مي‌كنند و بعد كشت و كشتار راه مي‌اندازند و بعد انقلاب بزرگ‌تري را كه پنهان است پيدا مي‌كنند. يكي از داستان‌هاي بسيار زيبا و ماندگار روبلس محسوب مي‌شود.

براي تلويزيون چطور، كاري نداريد كه به عنوان كارگردان يا نويسنده در آن باشيد؟

نه، گفتم كه نمي‌توانم فعلا براي تلويزيون كار كنم. يعني به من اجازه اين كار داده نمي‌شود.

جلوي بازي كردن‌تان كه هنوز گرفته نشده!

خب براي بازي كردن كه نياز به انديشه‌هاي من نيست. هرچه كه بازي مي‌كنم از روي فيلمنامه و به درخواست كارگردان است كه هرچه آنها بخواهند انجام مي‌شود براي همين من دخل و تصرف زيادي در كار ندارم كه بگويم انديشه من به معرض نمايش گذاشته مي‌شود.

كاري هم براي تئاتر داشتيد، به كجا رسيد؟

آن هم مشكلاتي داشت كه ان شاءالله در شرف حل شدن و به زودي كارش شروع مي‌شود. همين روزها اگر شرايطش فراهم شود تمرين را شروع مي‌كنيم.

پس هنوز تمرين را شروع نكرده‌ايد؟

نه هنوز.

در ضمن من شنيده بودم كه يك كاري در دست ساخت داريد كه جلوي آن هم گرفته شد!

بله. حماسه آرد. يك سريال داشتم كار مي‌كردم با بچه‌هاي تئاتر كه 250 دقيقه از آن ساخته شده حتي مونتاژش هم كرده بوديم ولي جلوي كارش گرفته شد.

چراجلوي آن كار گرفته شد؟

اين را ديگر بايد از آقاي ضرغامي و معاونين محترم‌شان بپرسيد.

مگر كار چه موضوعي داشت؟

يك موضوع مردمي، حماسي در مورد ميهن‌پرستي. داستان اين مجموعه تلويزيوني درباره حماسه آرد در سال ‌‌است.‌‌‌با حضور بازيگراني چون گوهر خيرانديش، اردشير رستمي، بهار نوريان و ‌مهدي ميامي.‌‌

اين اتفاق چه زماني افتاد؟

دو سال پيش.

حتي مذاكره‌اي هم رد و بدل نشد در رابطه با اينكه دوباره كار شروع مي‌شود يا نه؟

گفتم كه، ماجراي دخترم روي بعضي از اين دوستان تاثير گذاشت و حساسيت‌هايشان را برانگيخت. ولي الان ديگر از آن قضيه خيلي وقت است كه مي‌گذرد و نمي‌دانم چرا الان اجازه كار به ما داده نمي‌شود.

و شما در آن سريال به غير از كارگردان چه نقش ديگري داشتيد؟

من نويسنده، كارگردان و بازيگر آن سريال بودم.




منبع : تهران امروز

به روز شده در : شنبه 15 آبان 1389









                       









گفتگوی عباس کیارستمی با نشریه ال پائیس
جوانان آن طور که نفت کشور را تحت تأثیر قرار داده، شرایط را تحت تأثیر قرار نمی دهند

سینمای ما- هیچ کس نمی تواند از عباس کیارستمی [متولد ۱۹۴۰ تهران] انتظار داستان های متعارف داشته باشد. سلطان سینمای ایران می داند چگونه باید شرایط را تغییر دهد. ژولیت بینوش در آخرین فیلم او به نام "کپی برابر اصل" جایزه بهترین بازیگر زن را در جشنواره کن از آن خود کرد و این درحالی بود که بازیگر و کارگردان به یک زبان مشترک سخن نمی گویند. این فیلم دو داستان عشقی را که به یکدیگر پیوند خورده به تصویر می کشد.  در این مصاحبه که به صورت تلفنی انجام شده، عباس کیارستمی، از تهران، به سؤالات ما پاسخ می دهد و همکار او معصومه لاهیجی در پاریس سئوال و جواب ها را به اسپانیایی ترجمه می کند.

آیا شما نگران این نبودید که بیننده در این فیلم احساس سردرگمی کند؟

این یک ریسک بود. ولی این هم خطرناک است که به دام یک داستان متعارف عشقی گرفتار شویم، با کلیشه هایی که معمولاً در این قبیل داستان ها دیده می شود.

فیلم شما در جشنواره کن به دیگر فیلم های بزرگ جهان شباهت داشت، فیلم هایی مانند "جاده مالهالند" ساخته دیوید لینچ و "همیشه می خوامت" ساخته روسلینی...

برای من عجیب نیست که بین فیلم من و دیگر فیلم ها شباهت وجود دارد. منطقی است: ما همه یک سوژه را پیش رو داریم و آن انسان است. در این فیلم مشکل بتوان درک کرد که مرز بین کپی و اصل کدام است. می دانم که در این فیلم نقاط مشترکی با روسلینی وجود دارد.

از اینکه نمی توانستید با بازیگران ارتباط برقرار کنید چه احساسی داشتید؟

همین احساسی که الان با شما دارم. من بیشتر به لحن ها و ژست ها توجه می کردم. این حالت مرا از مسایل دیگر رها کرده بود، چون برای یک بار هم که شده روی تصویر متمرکز شده بودم و نه چیز دیگر. امیدوارم بتوانم این حالت را در فیلم های ایرانی هم پیاده کنم و به مانند ناشنوایان گفتگوها را فراموش کنم و روی حرکات متمرکز شوم.

آیا "کپی برابر اصل" یک تحول در کار شما محسوب می شود؟ آیا باز هم در غرب فیلم خواهید ساخت؟

باید ببینیم چه پیش می آید. شاید در کار بعدی ام باز هم دورتر رفتم.

آیا شما در کارهایتان احساس آزادی بیشتری نسبت به دیگر فیلمسازان ایرانی، مانند جعفر پناهی و خانواده مخملباف دارید؟

زمان هایی هم بوده بدون فیلم ساختن در ایران گذشته. ولی من شهری که در آن متولد شده ام را انتخاب کردم. فیلم بعدی ام نیز در اینجا ساخته خواهد شد و مجوز آن هم صادر شده. درحال حاضر در ژاپن فیلم می سازم.

در ژاپن؟

بله، چرا که نه؟ فیلم داستان عشق میان یک زن ومرد را بیان می کند؛ چیزی که ساخت آن در ایران ممکن نیست. در کپی برابر اصل بعضی از کلمات را می فهمیدم ولی در ژاپن هیچی نمی فهمم.

آیا به آینده کشورتان مطمئن اید؟ با توجه به اینکه جوانان بسیاری هستند که می توانند سیاست ایران را تغییر دهند.

نه، من خیلی در این مورد بدبین ام. جوانان آن طور که نفت کشور را تحت تأثیر قرار داده، شرایط را تحت تأثیر قرار نمی دهند. امروز چند فیلم کوتاه ساخته فیلمسازان جوان ایرانی را دیدم و واقعاً به آنها افتخار می کنم. البته فقط با کنار رفتن قدرت نفت است که می توان ایران دیگری را ساخت. متأسفانه امید زیادی در این مورد ندارم.

منبع: ال پائیس، ۲۶ اکتبر











منبع : وبلاگ قاعده بازی









به روز شده در : شنبه 15 آبان 1389 - 17:14










           





یادداشت روزنامه رسالت درباره سریال «قهوه تلخ»
مهران مدیری سری دوز باهوشی است!

سینمای ما- روز نامه رسالت در یادداشتی  به تحلیل و نقد وبررسی سریال قهوه تلخ پرداخته است. رسالت نوشت: سرانجام ماجراهاي مربوط به سازندگان مجموعه " قهوه تلخ" به پايان رسيد و اين سريال از شبكه نمايش خانگي سردر آورد مهران مديري اين مجموعه را از سال گذشته با هدف پخش از شبكه سوم سيما مقابل دوربين برد، اما اتفاق هايي باعث گرديد كه اين تفاهم حاصل نشود و اثر تازه او به شبكه خانگي راه پيدا كرد. در اينكه چرا اين توافق حاصل نشد گمانه زني‌هاي بسياري صورت گرفت كه در حوصله اين مقال نمي‌گنجد.
بااين همه پس از تماشاي چند قسمت اين مجموعه مي‌توان متوجه تفاوت‌هايي در كارهاي تلويزيوني اين كارگردان با اثر جديد شد. ضمنا بسته بندي اين مجموعه بسيار
شيك تر از ديگر مجموعه‌هايي است كه در بازار نمايش خانگي عرضه مي‌گردد. ضمن آنكه گستره توزيع آن از پايتخت تا دورترين نقاط كشوررا با امكانات تبليغاتي متعدد ( بيلبورد، تبليغ مطبوعاتي ، تبليغ اتوبوسي ومترويي و...) فرا گرفته است. و اما به نظر مي‌رسد كه كارگرداني اين چند قسمت علي‌رغم همه انتظارات، موفقيتي نداشته است ( با توجه به عدم حضور مهران مديري به عنوان بازيگر در اين قسمت‌ها) . موفق‌ترين كار اين هنرمند خلاق را اگر كارگرداني و بازي در مجموعه " پاورچين" بدانيم، در آنجا هم قسمت هاي نخست مجموعه ،خسته كننده و ملال آور بود.
در 3 قسمتي كه سريال با محوريت شخصيت سيامك انصاري به عنوان يك محقق تاريخي پيش رفت آنچه بيش از همه خود را به رخ مي‌كشيد فقدان ايده‌هاي جذاب براي جذب مخاطب بود.
ميزان شوخي‌هاي به كار رفته در اين مجموعه تا اينجاي قصه اندك بوده و خط سير اصلي داستان فاقد تعليق‌هاي پركشش براي نگه داشتن مخاطب است.
مهران مديري فيلمساز يا بهتراست بگوييم سري دوز باهوشي است و خيلي خوب مي‌داند كه چگونه مي‌توان اثري را به ذائقه عمومي نزديك كرد تا مورد توجه آنها قرار گيرد. جالب آنكه مجموعه‌هاي تلويزيوني " پاورچين" و حتي " شب‌هاي برره" پس از چند قسمت مخاطب خود را يافته وجذاب شدند اما مجموعه خانگي" قهوه تلخ" تفاوتهاي بسياري با مجموعه‌هاي قبلي اين كارگردان دارد؛ در سالهاي گذشته و نمايش آثار مديري از تلويزيون، اودر كوران كارش، با مشاهده واكنش‌هاي بينندگان تلويزيوني، سمت وسوي مجموعه‌اش را تغيير مي‌داد وبه سليقه مخاطب نزديك مي‌شد در حالي كه در اين مجموعه شرايط برقراري ارتباط دو طرفه با مخاطب فراهم نيست . او طبق معمول دراين مجموعه هم روي تيتراژ اثر آوازي محلي و فولكلوريك را خوانندگي كرده و مانند تجربيات چند ساله‌اش از گروهي ثابت از همكاران خود بهره گرفته است.
استقبال مردم از لوح‌هاي فشرده قهوه تلخ نشان دهنده اين نكته است كه مردم آثار مديري را با علاقه و اشتياق دنبال مي‌كنند و او كه تاكنون خود ستاره اصلي همه سريال‌ها و آيتم‌هاي طنزش بوده اين بار هم با ورود خود مي‌تواند سريالش را از يكنواختي درآورد. ناگفته نماند كه در قهوه تلخ نحوه شكل‌گيري قصه وگره‌هاي اصلي داستان كاملا مشابه سريال شبهاي برره است. در آنجا هم سيامك انصاري نقش يك فرد تحصيلكرده و شهري را داشت كه به خاطر تبعيد به جايي مي‌رود وناگهان خود را در محاصره مردماني عجيب وغريب مشاهده مي‌كند. در مجموعه جديد نيز اين به اصطلاح محقق تاريخ با نوشيدن يك فنجان قهوه ، از موقعيت امروزي‌اش خارج و به چند قرن گذشته و زمان از بين رفتن سلسله زنديه و روي كار آمدن قاجار، پرتاب مي‌شود ودر آنجا خود را در محاصره كاخ نشيناني مي‌بيند كه هريك مجيز شاه را مي‌گويند و....
عزت الله ضرغامي رئيس سازمان صدا وسيما در بيست و يكمين همايش ائمه جمعه سراسر كشور درباره سريال قهوه تلخ به كارگرداني مهران مديري گفته است: اين سريال را ما نساخته‌ايم و مجوزش را از وزارت ارشاد گرفته و مورد تائيد ما نيست.
بر اساس اخبار اواخر سال گذشته و اوايل امسال قرار بود سريالي به كارگرداني مهران مديري به عنوان يكي از سريال‌هاي نوروزي از تلويزيون پخش شود و اين اتفاق نيفتاد. . درباره سريالي كه قرار بود مديري بسازد مقامات مختلف تلويزيوني حرف زدند . يكي گفت: مجموعه مهران مديري با مضمون اصلاح الگوي مصرف ساخته مي‌شود وديگري مي‌گفت سريال مديري 50 يا 90 قسمت دارد و شب‌هاي پاييز پخش مي‌شود و اين روزها كه مجموعه
قهوه تلخ با فروش ميلياردي به قسمت 15 و 16 و... رسيده فقط مي‌توان آرزو كرد كه او در اين يكه تازي، ارزش‌ها را فداي پول نكند. حرف آخر اينكه مهران مديري هنوز مي‌تواند قدرت وتوانايي اش را با نيازهاي روز جامعه ما تطبيق دهد. او كه تا حدود زيادي گاف‌ها و پيچيدگي‌هاي خرده فرهنگ‌هاي اين سرزمين را مي‌شناسد و به خوبي مي‌تواند روي آنها دست گذاشته و لحظات و دقايق شيريني را خلق نمايد، بايد توجه داشته باشد كه به بهانه طنز خرده فرهنگ هاي گرانسنگ اين كشور را خدشه دار نسازد.





يك تكه از آسمان

ساخته مجيد ابراهيميان دهكردي

يك تكه از آسمان حاصل تلاش چند ماهه دانشجويان علاقمند به هنر فيلمسازي است كه در ارديبهشت ماه 89 در دانشگاه شهركرد به كارگرداني و نويسندگي مجيد ابراهيميان دهكردي ساخته شد.

داستان اين فيلم درباره جواني است كه پس از سال ها پشت كنكوري سر انجام موفق به ورود به دانشگاه مي شود ، پس از ورود براي او اتفاقاتي مي افتد كه او را تا يك قدمي مرگ مي برد

يك تكه از آسمان حاصل تلاش بيست و چند نفري دانشجويان فرهنگي دانشگاه شهركرد است كه بزودي از دانشگاه شهركرد اكران خواهد شد.

مدت زمان اين فيلم 24 دقيقه است و با دوربين ويديويي و با تدوين كامپيوتري ساخته شده است.






















گزارش تصویری از مراسم فرش قرمز فیلم «سن‌پطرزبورگ» - 3

سینمای ما - چهارمین مراسم فرش قرمز سایت سینمای ما ویژه افتتاحیه نمایش فیلم «سن‌پطرزبورگ» سه‌شنبه 20 مهر در تالار ایوان شمس برگزار شد. در این مراسم عوامل فیلم و بازیگران و جمعی از اهالی سینما و موسیقی حضور داشتند. سری دوم عکس‌های محسن هردان از این برنامه را این‌جا ببینید....


کیانوش گرامی و امین حیایی   کیانوش گرامی و امین حیایی
  • کیانوش گرامی و امین حیایی
  •  
  • کیانوش گرامی و امین حیایی


  •  
  •  
  •  
  •  


  • گروه موسیقی فاصله   امین حیایی و نیلوفر خوش‌خلق
  • گروه موسیقی فاصله
  •  
  • امین حیایی و نیلوفر خوش‌خلق


  • محسن تنابنده   بهاره رهنما
  • محسن تنابنده
  •  
  • بهاره رهنما


  • سروش صحت   سیروان و زانیار خسروی
  • سروش صحت
  •  
  • سیروان و زانیار خسروی


  • سروش صحت و زانیار خسروی   بهاره رهنما
  • سروش صحت و زانیار خسروی
  •  
  • بهاره رهنما


  • محسن تنابنده ، پیمان قاسم‌خانی و دخترش   پیمان قاسم‌خانی و دخترش
  • محسن تنابنده ، پیمان قاسم‌خانی و دخترش
  •  
  • پیمان قاسم‌خانی و دخترش

  •  

    گزارش ‌های چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران: شب‌های چهاردهم
    فرهاد توحيدی و اصغر فرهادینیما عباس‌پور: ارسال همین روزها بود كه تعدادی از اهل سینما به هتل استقلال دعوت شدند و شنونده‌ی سخنرانی طنزآمیز فرهاد توحیدی بودند كه با ادبیات دوره‌ی قاجار، دلایل برگزار نشدن جشن را توضیح داد. در همان جشن از ناصر تقوایی، دیگران تومانیان و زنده‌یاد نیكو خردمند (در آخرین هفته‌های زندگی‌اش) تجلیل شد و در همان جشن بود كه وزیر جدید ارشاد میان مهمانان حاضر شد و گلایه‌ها و اعتراض‌های ملایم جامعه‌ی سینمایی را شنید. اكنون یك سال از آن ماجرا می‌گذرد و جشن‌های پنج‌گانه‌ی سینمای ایران در حالی برگزار می‌شود كه دودستگی در سینما به اوج خود رسیده. بر خلاف سال گذشته كه در ناآرامی‌های اجتماعی، جشن سینمای ایران برگزار نشد و كل ماجرا در همان ضیافت افطار و شام هتل استقلال جمع شد، این بار ناآرامی‌ها در جدال خانه‌ی سینما با ارشاد، نه‌تنها جلوی برگزاری جشن را نگرفت بلكه شاید بتوان این دوره را منظم‌ترین دوره از نظر نحوه‌ی برگزاری به حساب آورد. پنج قسمت جشن سینمای ایران به ترتیب «سومین جشن فیلم كوتاه»، «آیین نكوداشت‌ها»، «چهارمین جشن مستند»، «جشن فیلم‌های بلند» در نیمه‌ی دوم شهریور و كمی قبل و بعد از روز ملی سینما (21 شهریور) برگزار شدند. ویژگی مهم جشن امسال یكی تعداد زیاد فیلم‌ها بود و دیگری گستردگی هیأت‌های انتخاب و داوری بخش‌های گوناگون بود كه به همین دلیل می‌توان گفت تجربه‌ی این دوره، این جشن را یك گام دیگر به استاندارد و كیفیت یك جشن ملی برای سینمای ایران نزدیك كرد.

    شب نكوداشت‌ها: زنده‌نوازی به جای مرده‌پرستی
    هوشنگ گلمكانی: مدام گفته می‌شود كه هنرمندان تا وقتی زنده‌اند باید مراسم تجلیل و بزرگداشت برای‌شان برگزار شود، نه پس از رفتن‌شان آه حسرت بكشیم و متهم به مرده‌پرستی هم بشویم. حرف درستی است، و البته مراسم و تجلیل پس از مرگ هم جای خودش را دارد و هیچ كدام مانع دیگری نیست! نكوداشت‌های جشن سینمای ایران و جشنواره‌ی فجر و انواع مراسم مستقل و بزرگداشت‌ها در دل رویدادهای دیگر پاسخی به همین نیاز است كه تعدادشان آن‌قدر زیاد هم شده كه دیگر اهل سینما متهم به مرده‌پرستی نشوند و حالا جایش را زنده‌نوازی گرفته است. البته از طرفی، بزرگداشت‌های هنرمندان برای تجلیل از یك عمر فعالیت آن‌ها معمولاً برای كسانی برگزار می‌شود كه كارنامه‌ی مفصلی دارند؛ یعنی سنی از آن‌ها گذشته، یعنی به سراشیب عمر افتاده‌اند. بنابراین این گونه بزرگداشت‌ها در لایه‌های زیرینش به معنای سال‌خوردگی و به تعبیری ورود به اتاق انتظار ملكوت است. چاره‌ای هم نیست. ضمن آرزوی عمر طولانی و تداوم فعالیت برای همه‌ی بزرگ‌داشته‌شدگان، این مسیر محتوم است و همیشه در همه جا همین طور است.

    در تلویزیون روایت‌های مكرر، شهرزاد الكن و بازیگران اشباع‌شده
    فاصله‌هابهزاد عشقی:
    اغلب مجموعه‌های سیما، فتورمان هستند. ساختار و فرم بصری این آثار بسیار ساده و پیش‌پاافتاده است و بازیگران معمولاً در كنار هم قرار می‌گیرند و بدون آن‌كه نقش را از درون بپرورند، دیالوگ‌ها را به‌شكل كاملاً مكانیكی ادا می‌كنند. به عنوان نمونه فاصله‌ها تقریباً چنین ساختاری دارد. در پایان هر صحنه نیز معمولاً موسیقی اوج می‌گیرد تا در غیاب داستان‌پردازی و بازی‌های مؤثر و ساختار تصویری مناسب، مخاطب را به رقت آورد. اما در مواردی نیز پاره‌ای از فیلم‌سازان سیما، از جمله سیروس مقدم، می‌كوشند خرق عادت كنند و تا حدودی از خود ابتكار و بداعت نشان دهند. از جمله این‌كه در مجموعه‌ی زیر هشت در استفاده از دوربین سیال و توانمندی‌های فنی خود چنان افراط می‌كند كه تماشاگر دچار انزجار و عصبیت می‌شود. فناوری جدید و امكانات دیجیتال كمك می‌كنند تا فیلم‌سازان از دوربین روی دست بهره بگیرند و سوژه‌ی خود را تا هر جا كه بخواهند دنبال كنند. كما این‌كه حتی فیلم‌سازان آماتور چنین می‌كنند و خطیرترین موقعیت‌های بشری را در حال وقوع ثبت می‌كنند و دوربین را به یكی از عناصر مهم درام بدل می‌سازند.

    مسابقه‌ی بی‌برنده
    شاهین شجری‌کهن: اعتراض‌های عجولانه و سطحی به کاربرد لهجه‌ی اصفهانی در سریال در مسیر زاینده‌رود بار دیگر نشان داد که فعلاً (و شاید هرگز) این امکان وجود ندارد که سریال‌سازان به سمت شهرستان‌ها بروند و موضوع‌های مرتبط با آن‌ها را دست‌مایه‌ی داستان‌پردازی قرار دهند. جالب است که اهالی شهرستان‌ها معمولاً از این‌که به منطقه‌ی آن‌ها و فرهنگ بومی‌شان پرداخته نمی‌شود گلایه دارند و معتقدند به آن‌ها توجه نمی‌شود. در حالی که در هر سریالی که چند شخصیت شهرستانی وجود داشته باشد، احتمال رنجش و اعتراض و بهانه‌جویی اهالی آن شهرستان هم وجود دارد. این نوعی نقض غرض است و باعث می‌شود کسی جرأت نکند سر بی‌درد سریالش را با دستمال شهرستان‌ها ببندد. اعتراض‌ها درباره‌ی در مسیر زاینده‌رود با انتقاد از لهجه‌ی اصفهانی بازیگران شروع شد و تا نقد شخصیت‌پردازی و ایراد گرفتن از «تصویر» اصفهانی‌ها در این سریال دامنه یافت. این اعتراض‌ها شکل بدوی داشت و بار دیگر نشان داد که هنوز فضای عمومی جامعه برای مطرح کردن چنین موضوع‌هایی آماده نیست.

    تماشاگر جایزه (مارك رابسن): نوبل ادبی برای سینما
    ایرج كریمی: جایزه (مارك رابسن، 1963) را تازه همین اواخر دیدم. و دیدم كه چیزی را از دست نداده بودم. با این‌كه فیلم‌نامه‌نویسش استخوان‌دار (ارنست لیمن)، كارگردانش از كارآزموده‌ترین‌های هالیوود و ستاره‌هایش بازیگرهایی حسابی مثل پل نیومن و ادوارد جی. رابینسن‌اند فیلم از نمونه‌های خوب ژانر فیلم‌های جاسوسی دوران جنگ سرد نیست. پل نیومن سه سال بعد در فیلم آبرومندتری از همین ژانر، پرده‌ی پاره (هیچكاك، 1966)، در مقایسه، خیلی بهتر از جایزه بود. گو این‌كه در پرده‌ی پاره هم در نقش یك دانشمندْ كاملاً راضی‌كننده ـ یا متقاعدكننده ـ نیست در جایزه به نقش نویسنده‌ای برنده‌ی نوبل ادبیات هیچ جوری توی كت آدم نمی‌رود. یك دلیل قانع‌كننده‌تر بودنش در پرده‌ی پاره این است كه او دانشمند هست اما عملاً ـ و رسماً ـ به عنوان جاسوس و برای دزدیدن یك فرمول علمی به آلمان شرقی می‌رود. هنگام تماشای جایزه این انتظار را دائماً داشتم كه در وضعیت مشابهی دوگانگی نقش نیومن آشكار بشود (و این‌جا فقط می‌توانست دوگانه باشد چون ممكن است كسی را دانشمند یا حتی نویسنده جا بزنید اما این‌كه برنده‌ی برنامه‌ریزی‌شده‌ی نوبل ادبی در یك طرح و نقشه‌ی جاسوسی باشد به هیچ وجه باوركردنی از آب در نمی‌آید) یك جا كه او كنفرانس مطبوعاتیش را به لودگی برگزار می‌كند و حتی نویسنده بودن خودش را به شوخی می‌گیرد آدم واقعاً فكر می‌كند كه او ورای لودگی دارد راست می‌گوید.

    دوازده نوع مختلف خندیدن در سالن سینما: موضوع پیچیده‌ای با عنوان خنده
    سعید خاموش: دكتر یولیان هانیش آلمانی كه به لحاظ آكادمیك هم در رشته‌ای موسوم به «زبان عواطف» تخصص دارد و هم منتقد فیلم است، در نوشته‌ی جالبی دوازده نوع مختلف خنده را كه ممكن است از تماشاگران حاضر در سالن سینما سر بزند، همراه با منبع و ویژگی‌های خاص هر یك، طبقه‌بندی كرده كه بسیار جالب است. او اشاره كرده كه در هیچ مكان دیگری به اندازه‌ی سالن سینما مردم این‌قدر زیاد با هم و به دلایل متنوع نمی‌خندند. منشأ این خنده هم همیشه چیز مضحك و خنده‌دار و بامزه‌ای نیست. این حقیقت، گواه دیگری است بر آن كه فیلم دیدن باید بیش از هر چیز در قالب تجربه‌ای جمعی در سالن سینما انجام شود. به هر حال تقسیم‌بندی او از این قرار است:
    - خنده‌ی ناگهانی یا انفجاری یا همان به اصطلاح پقی زیر خنده زدن كه معمول‌ترین و متعارف‌ترین شكل خندیدن در سالن سینماست. واكنشی بی‌اختیار و تقریباً غیرارادی در برابر چیزی مضحك و خنده‌دار كه قرار هم بوده خنده‌ی تماشاگر را دربیاورد و در واقع نوعی واكنش مثبت و تأییدآمیز حاكی از بامزه بودن آن‌چه روی پرده می‌گذرد....

    گفت‌وگو  با اسلاوُی ژیژک: برای نوشتن درباره‌ی فیلم، لازم نیست حتماً آن را ببینید!
    وقتی درباره‌ی سینما می‌نویسم، برایم پیش می‌آید که جوهره‌ی اصلی فیلم را دستمایه قرار  دهم تا بتوانم نظریه‌ای فلسفی ارائه دهم و آن را به مخاطب بفهمانم؛ ایده‌ای که بدون فیلم هم می‌توان رویش جولان داد. در مورد مطلب مربوط به روسلینی غالباً همین طور بود، یعنی فقط کافی‌ست از جریان سر دربیاورم. اما در کنارشان، تحلیل‌های واقعی هم هست که واقعاً نشسته‌ام و  فیلم‌ها را تماشا کرده‌ام و نمونه‌اش هم هیچکاک است. برای من کشفی بود وقتی خواندم که هیچکاک خودش می‌گفته یک فیلم را با ایده‌ای روایی شروع نمی‌کرده و این عنصری تصویری بوده که جرقه را در ذهنش می‌زده است؛ ایده‌ی یك صحنه یا حرکت دوربین، و بعد داستانی سر هم می‌کرده که به او اجازه می‌داده تا از این عناصر فرمی استفاده کند. و برای من نظریه وقتی شروع می‌شود که آدم فرمالیست می‌شود. یکی از دوستانم، فردریک جیمزسن مارکسیست آمریکایی، همین کار را با همینگوی انجام داد: او نشان می‌دهد که سبک نوشتاری ساده و چکشی همینگوی به خاطر آن نیست که آن قهرمانان فردگرا را توصیف کند. برعکس، همینگوی آن شخصیت‌ها را خلق کرده تا بتواند به آن سبک خاص بنویسد.

    گفت‌وگو با سیروس مقدم: پایان سانتی‌مانتالیسم
    آتيلا پسيانی و سيروس مقدمآرامه اعتمادی:
    شاید زمانی که سیروس مقدم کارش را در 22 سالگی با دستیاری صحنه و لباس سریال دایی­جان ناپلئون آغاز کرد، کم‌تر کسی فکر می­کرد او روزی تبدیل به کارگردانی شود که بتواند آنتن را با خیل عظیمی از بیننده­ در دست بگیرد. کارگردانی در تلویزیون را با مجموعه‌ی روزهای زندگی و شناختی که نسبت به ذائقه‌ی مخاطب داشت، آغاز کرد و سریال‌هایی مثل مسافر، پلیس جوان، نرگس، پیامک از دیار باقی، اغما، روز حسرت، رستگاران، چاردیواری و زیر هشت را ساخت. زیر هشت آخرین کار اوست که به‌تازگی از شبکه‌ی اول سیما پخش شد و او نشان داد که بعد از این سال‌ها به آن‌چه که باید، دست یافته است.
    سیروس مقدم: فکر می‌کنم مدیران سازمان در ابتدا از انتقادهایی که برخی از همکاران‌تان از این سریال داشتند، دچار نگرانی شدند، چون اوایل کار نقدهایی به زیر هشت وارد کردند که مثلاً ترویج خشونت می‌کند و سلامتی جامعه را به خطر می‌اندازد. همین باعث شد که مدیران سازمان واهمه داشته باشند. وقتی کار جلوتر رفت، همین نگرانی به ما هم منتقل شد. اما من دوستان را به صبوری دعوت می‌کردم و می‌گفتم اگر پس از پخش قسمت‌های بیش‌تر نتیجه‌گیری‌ای که از آن داشتید، در جهت ترویج خشونت و سیاه‌نمایی جامعه و بدآموزی بود، من حرف شما را قبول می‌کنم و برای همیشه هم سریال‌سازی را کنار خواهم گذاشت. برای نقد یک کار باید كمی صبر کرد. فردی که بعد از پخش چهار قسمت، در یك روزنامه تخصصی هوار می‌زند که این کار بدآموزی برای خانواده‌ها دارد، باید قانون نقد را بداند و کمی انصاف داشته باشد. وقتی کار جلوتر رفت و کنار تاریکی‌های قصه روزنه‌های امید بیرون زد، هم خیال مدیران راحت شد و هم منتقدانی که از کار ایراد گرفته بودند کم‌کم حرف‌های خود را پس گرفتند.

    نقد فيلم  از ما بهترون (مهرداد فرید): دو راهی
    ناصر صفاریان:
    فیلم اول مهرداد فرید، آرامش در میان مردگان، حرکت در مسیر خاص و سینمای موسوم به هنری بود. فیلمی که نه در چارچوب ارزیابی فیلم اول، که در مقیاس کلی سینما هم فیلم بدی نبود. ولی در کنار بی‌توجهی تماشاگر عام، متأسفانه از سوی منتقدان هم قدر ندید. فیلم دوم او، ماجرای متفاوتی بود. یک اثر - صرفاً - سرگرم‌کننده در قالبی داستان‌گو و سرراست. هم‌خانه اگرچه در سالن‌های سینما اقبالی نداشت، ولی در شبکه‌ی ویدئویی با استقبال روبه‌رو شد. این فیلم جمع‌وجور و کم‌هزینه، هرچند قرار بود نظر مثبت تماشاگر را جلب کند و وجه سرگرم‌کننده‌ی سینما را مورد نظر داشت، اما آبرومند بود و سروشکل و کلیتش را فدای جذب تماشاگر به هر قیمتی نمی‌کرد. حالا در فیلم سوم، مهرداد فرید به سراغ ماجرایی رفته که «حرف» دارد و نوع روایتی را انتخاب کرده که سرراست نیست و میان واقع و وهم در گذر است.

    كارناوال مرگ (حبیب‌الله كاسه‌ساز): ترافیک مرگ‌بار
    سیدرضا صائمی: ژانر پلیسی در سینمای ایران اکنون در موقعیت مضحکی قرار گرفته که فقدان جذابیت‌های دراماتیک و بی‌هویتی بومی‌اش، بهانه‌ای شده تا با هرگونه تمهید بزک‌دوزکی و تزریق عناصری غریب، شمایلی متفاوت و جذاب از یک قصه‌ی معمایی- پلیسی را به تصویر بكشد و با تکیه بر فرمالیسم، ضعف‌های ساختاری آن را لاپوشانی کند. کارناوال مرگ، مصداقی از این دست است که با ترکیبی از مؤلفه‌های فیلم پلیسی و عناصر درام روانی یک قصه‌ی جنایی، و البته با بهره‌گیری از ظرفیت‌های سینمای تجاری، تلاش می‌کند اثر متفاوتی در ژانر پلیسی ارائه دهد که البته این متفاوت بودن به تناقض‌هایی دراماتیک و گاه روان‌شناسانه منجر شده و انسجام درونی و روایی قصه را مخدوش می‌سازد. 

    فاصله (كامران قدكچیان): ملودرام ساده و روان
    الهام طهماسبی:
    کامران قدکچیان حدود چهل سال است در سینمای ایران به عنوان کارگردان حضور دارد و فاصله نوزدهمین فیلم اوست که با همان سبک و سیاق فیلم­های قبلی‌اش در سینمای بدنه جای می‌گیرد. فیلم‌های متوسطی با یکی‌دو فرمول ثابت مثل حضور چند ستاره به‌علاوه‌ی ملودرامی که گاهی با لحظه‌هایی از طنز آمیخته شده. فرمول ثابتی که در فروش فیلم هم در همان حد و اندازه‌های متوسط، اغلب جواب می‌دهد. فاصله در ردیف سایر کارهای قدکچیان با حضور سه چهره‌ی آشنای سینما در نقش‌های اصلی و با محوریت موضوع انتقام ساخته شده؛ ملودرامی که نمی‌توان عنوان ملودرام خانوادگی بر آن گذاشت؛ چون به هیچ خانواده‌ای به طور کامل پرداخته نمی‌شود، اما اساس ماجرا بر پایه‌ی اختلافات زن و مرد شکل می‌گیرد. 

    غارتگران (نیمرود آنتال):  اینك، آخرالزمان
    آرمین ابراهیمی:
    سابقه‌ی «غارتگر»، این موجود افسانه‌ای فرازمینی در سینما، به 1987 برمی‌گردد. در آن زمان جان مک‌تیرنان (جان‌سخت) با بازی آرنولد شوارتزنگر غارتگر را ساخت. سه سال بعد استیون هاپکینز (که برخی قسمت‌های اولیه‌ی سریال 24 را ساخته) قسمت دوم این مجموعه را جلوی دوربین بُرد،  هیولای درنده که با این دو کار به تصویری کم‌وبیش ثابت رسیده بود در سال 2004 و با بیگانه علیه غارتگر (پُل اندرسن) به پرده‌های سینما برگشت. دو برادر شیفته‌ی جلوه‌های ویژه، کالین و گرگ استراوسه که با فیلم‌های تایتانیک و 300 همکاری داشته‌اند، بیگانگان علیه غارتگر را در دنباله‌ی آن ساختند. حالا نسخه‌ی نیمرود آنتال در شرایطی از راه می‌رسد که موج فیلم‌های آخرالزمانی سالن‌های سینما را قُرُق کرده است. اما این فرصت طلایی، در دستان آنتال تقریباً هدر رفته.

    سالت (فیلیپ نویس): از روسیه با عشق!
    علی رستگار:
    تصور سالت بدون حضور آنجلینا جولی امکان‌پذیر نیست. او به مدد فیلم‌نامه و جلوه‌های ویژه‌ی درست و کافی، با بهره‌گیری درست از چهره و فیزیکش و به‌کارگیری ماهرانه از توانایی بدنی‌اش تمام فیلم را از آن خود می‌کند. بلاتشبیه، حتی رگه‌هایی از قهرمان نمونه‌ای فیلم‌های هیچکاک هم در او به چشم می‌خورد. همه چیز از دقیقه‌ی چهاردهم فیلم و با گفتن این دیالوگ از زبان اورلوف، جاسوس دستگیرشده‌ی روسی آغاز می‌شود که اِولین سالت قصد دارد رییس‌جمهور روسیه را ترور کند. درست از این‌جاست که انگشت اتهام و سوءظن به سمت قهرمان نشانه می‌رود و او با فرار از دست همکارانش در سازمان جاسوسی آمریکا کفه‌ی ترازو را بیش از پیش به سمت گناهکاری‌اش سنگین می‌کند و هم اوست که باید یکه و تنها برای اثبات بی‌گناهی‌اش – اگر باشد البته - تا انتها گام بردارد. شبیه همان مسیر بسیاری از قهرمانان هیچکاک.

    نگاهی به موسیقی سریال‌های «جراحت» و «در مسیر زاینده‌رود»: در مسیر تلفیق
    جراحتسمیه قاضی‌زاده:
    ترانه‌ی تیتراژ پایانی این سریال هم خالی از بحث نیست. عظیمی‌‌نژاد که ثابت کرده آهنگ‌سازی آزاد است، این بار خودش سراغ خوانندگی رفته تا ترانه‌ای در حال‌وهوای موسیقی خراسان با نیم‌نگاهی به موسیقی کُردی را روی دوبیتی‌های عبدالجبار کاکایی خوانده باشد. آن‌ هم در حال‌وهوای موسیقی‌ای که در آن سازهای موسیقی مقامی نقش بارزی دارند؛ از تنبور و تار و دوتار گرفته تا سنج و دف و سازهای بادی/ چوبی. جالب این‌جاست که در همین فضاهای بومی‌ای هم که خلق می‌کند، روراست نیست و پای ارکستر را هم وسط می‌کشد تا کسی یادش نرود که موسیقی جراحت ساخته‌ی آریا عظیمی‌‌نژادی است که عاشق تلفیق سازها و سبک‌هاست. جدای از این‌ها، هم موسیقی ترانه‌ی تیتراژ پایانی و هم موسیقی ترانه‌های دیگری که در جراحت شنیده می‌شوند بی‌شباهت به موسیقی درویشی و خانقاهی نیستند. ترانه‌هایی که در كنار دف و تنبور جایگاه اصلی خودشان را پیدا می‌کنند. ملودی‌ای که ترانه‌ها روی آن سوار است، از نوع چرخشی است؛ به این معنا که خط ملودی از آغاز ترانه تا انتهای آن بارها تکرار می‌شود، اما به واسطه‌ی آواهای جانبی که در آن جای داده شده و صدای خواننده‌ی دیگری که فقط نقش وُکالیست را بازی کرده، موسیقی اثر تکراری به نظر نمی‌رسد.


    به نقل از ماهنامه سینمایی فیلم شماره 416






    گزارش تخلف
    بعدی